Murderer

35 5 7
                                    

EP 5 :
Bloody Sign

بعد از برداشتن کیفم و خدافظی از مامان سریع از خونه بیرون رفتم و سوار دوچرخه م شدم‌..

قرارم با اسپنسر ساعت شیش بود و من فقط پنج دقیقه وقت داشتم تا به کافه تریا برسم!

پاهام تند تند روی رکاب حرکت میکرد و هوا رو به تاریکی می‌رفت...

با دیدن پسری که خیلی شبیه تهیونگ بود سریع سرمو برگردوندم و نگاهمو روش فیکس کردم.

انگار همزادش بود!

نمیدونم چرا توی آمریکا تازگیا اینقدر کره ای میبینم!

سرمو برگردوندم و در یک آن خودمو در فاصله ی یک میلیمتری از یه درخت بزرگ دیدم!

جیغی زدم اما دیر شده بود و محکم به اون درخت برخورد کرده بودم و پخش زمین شده بودم!

ناله ای از دردی که‌ توی پام پیچید کردم و دوچرخه رو که روم افتاده بود بلند کردم...

به زانوی شلوارم که پاره شده بود نگاه کردم و بعد به دستم خراشیده شدم...

چشمامو از دردش بستم به سختی از جام پاشدم که متوجه شدم درست مقابل اون خونه ام!

همون خونه ی نفرین شده ی پر از جنازه!

فقط سه تا پله تا در خونه ای که دو تا خانواده تو اون کشته شده بودن فاصله داشتم...

بدون اینکه دلیلشو بدونم تنفسم سریع شده بود و عصبی بودم..

اون تو چی میتونه باشه؟

به پنجره های تاریک خونه خیره شدم و سعی کردم ضربان بالای قلبمو نادیده بگیرم..

اون تو یه قاتله؟

اگه من یه سرکی توش بکشم چیزی میشه؟

فقط یه سرک کوچولو!

با احتیاط به دور و بر نگاه کردم و بعد از اینکه مطمئن شدم هیچکس اونجاها نیست پامو رو پله ی اول گذاشتم..

قلبم جوری به سینم میکوبید که احساس میکردم الانه که از جاش کنده شه...

روی پله ی دوم که وایسادم پاهام شل شده بود و دستام کمی میلرزید...

نفس عمیقی کشیدم.

شجاع باش دختر!

فقط میخوای یه نگاه کوچولو بکنی و بعد بری!

همین!

پله ی آخر هم طی کردمو درو باز کردم که دیدم به یه چیزی برخورد کرد و باعث شد کامل باز نشه...

حالا هوا کاملا تاریک‌ شده بود و هیچکس تو اون خیابون پرسه نمیزد!

در به چی برخورد کرد؟

یه آدم بود؟

قاتل؟؟

سعی کردم به لرزش شدید دستام بی توجه باشم و چراغ قوه ی گوشیمو روشن کردم و توی خونه انداختم.

Bloody SignWhere stories live. Discover now