EP 8 :
Bloody Signگوش پاک کن آغشته به بتادینو رو زخم گوشه که لبم گذاشت که دادم هوا رفت:
+ آیییی چته وحشی؟ زخمه ها!
راشل نگام کرد:
- واااقعا زخمه؟ من فکر کردم یکی خشن بوسیدتت و جاش مونده!
بعد خودش از شدت بیمزه بودن حرفش پقی زد زیر خنده :|
پوکر نگاش کردم:
+ کارتو بکن!
اسپنسر برای صدمین بار از اینور اتاق به اونور اتاق رفت:
- واسه چی اینجوری کتک خوردین آخه؟
تهیونگ همونجوری که تلاش میکرد از درد بتادین رو زخماش داد نزنه حرف زد:
- گفتیم که...یارو زودتر از ... آی جووونگ کووووک آروووم تررر! آره داشتم میگفتم... یارو زودتر از موعد اومد!
اسپنسر پوفی گفت:
- یعنی شما دو نفری از پس یه نفر بر نیومدین؟ مگه دفاع شخصی بلد نیستین؟!
از هیجانم بالا پریدم که باعث شد آرنجم بخوره تو فک راشل و پخش زمین شه!
بی توجه به آخ و اوخش به اسپنسر نگا کردم:
+ نمیدونی چجوری زدیمش که اولش! اون هی میومد هی ما میگفتیم یه قدم دیگه جلوتر بیای فکتو میشکونیم!
~ فلش بک:
+ آقا به خدا غلط کردیم ببخشید دیگه حتی به دوربیناتون نگاه چپ هم نمیندازیم!
~ پایان فلش بکتهیونگم با پوزخند جذابی ادامه داد:
- آره تازه یارو التماسمون میکرد! میگفت لطفا منو نزنید اصلا دوربینا واسه خودتون!
~ فلش بک:
تهیونگ:
- ببین باور کن غلط کردیم توروخدا نزدیک نیا اینقدر... ببخشیـــــــــــد!
~ پایان فلش بکمن با آب و تاب شروع کردم به گفتن بقیه ش، البته به صورت برعکس! :
+ بعد که دید ما خیلی قوی ایم، خواست بگه که منم یه چیزی بلدم! پس اومد نزدیک و مشتشو رو هوا تکون داد، اما من محکم زدم وسط پاش!
~فلش بک:
به تهیونگی که از مشت طرف چسبیده بود به دیوار نگاه کوتاهی کردم و با لبخند مضطربی سمت یارو برگشتم:+ ها ها چه قدر تو قوی ای...
با دیدن مشتش که سمت من میاد چشمام گرد شد:
+ وایسا ببینم چی؟ داری اون مشتو به من میزنی؟ مراقب صورتم باااش! من مثل آب خوردن که این صورتو نگه ندااشتم! هیچ عملی رو صورت من نییست! من...
با خوردن مشتش به صورتم فقط یه کلمه از دهنم در اومد:
+ فاک!
~پایان فلش بک
YOU ARE READING
Bloody Sign
Mystery / Thrillerترس، وحشت، حس نا امنی... اینها تمام احساساتی بودن که تو دل تک تک قربانیاش به وجود میآورد... هیچکس حتی فکرشم نمیکرد که زیر آسمون خاکستری نیویورک، تو خونه ای درست مثل بقیه ی خونه ها، قاتلی زندگی کنه که زندگی قربانیاش دستش باشه... که با یه اراده جون...