Chapter 21

279 42 13
                                    

صبح با بدن درد و کوفتگی از خواب بیدار شد،چشم که باز کرد کف زمین اتاق دراز کشیده بود،نگاهی به اطراف انداخت و به دنبال کای گشت،وقتی اون رو روی تخت زیر پتو گرم و نرم دید حرومزاده ای گفت و با کلی اه و ناله از روی زمین بلند شد

وقتی به سمت درب میرفت با خودش غرغر میکرد

+مادر ج... اگه نمیخواست روی تخت کنارش بخوابم نباید حداقل یک پتو روم مینداخت؟!

به سمت اتاق خودش رفت و مستقیم وارد حمام شد،یک دوش آب گرم میتونست حالش رو بهتر کنه

توی وان دراز کشیده بود از لمس گرمای مطبوع آب لذت میبرد که در حمام باز شد،نگاهش به سمت صدا برگشت. وقتی کای رو توی چهارچوب در دید نگاه ازش گرفت .

+فاک یو

صدای خنده کای توی حمام اکو شد،جلو تر اومد و لبه وان نشست +چی میخوای از جونم ؟  

لحنش طلبکار و دلخور بود و همین باعث میشد کای خنده اش بگیره و ازموضوع اصلی که برای صحبت اومده دور بشه

دوش رو برداشت و دمای آب رو متعادل کرد،آهسته و نوازش وار روی سر و شانه ها بک گرفت و اون هارو ماساژ داد

+نکن درد میکنه

-برای همین دارم ماساژ میدم که گرفتی عضلاتت برطرف بشه .

+میمردی میزاشتی روی تخت بخوابم؟  

-من گذاشتمت رو تخت،ولی توی خواب جفتک میزدی،اخرش هم خودت  غلت خوردی افتادی زمین

بک سعی میکرد قیافه خونسرد خودش رو حفظ کنه اما در باطن اینقدر خجالت میکشید که دوست داشت توی آب وان حل و ناپدید بشه   

بعد از حموم کردن و پوشیدن لباس ها کای دستور اوردن صبحانه رو داد .

در سکوت مشغول خوردن شدن بودن که بالاخره کای سر صحبت رو باز کرد -چندتا آدم بد هستن که باید بمیرن

بک که مشغول مالیدن کره روی نون تستش بود نگاهش بالا اومد و به کای خیره شد  

-میشناسیشون فکر کنم،برای نابودی چانیول رئیس گروه کاتانا باهم شریک شدن  

بک پوزخندی زد و به سراغ مربا رفت

+پس میخوای به شرکات از پشت خنجر بزنی؟  

-هرچی آدم بد کمتر،زندگی بهتر  

+آدم بد؟شامل توام میشه این موضوع؟؟  

-حس میکنم هنوزم بخاطر اینکه توی خواب جفتک میندازی از من ناراحتی  

+بزار ی سوال ازت بپرسم،تو چه فرقی با چانیول داری؟چی تورو ازون آدم هایی که نقشه نابودیشون رو میکشی جدا میکنه؟  

-من میدونم که چه زمانی برای حمله خوبه و چه زمانی برای عقب نشینی،اینجوری به افراد بی گناه آسیب نمیزنم  

KATANA (SEASON1) Where stories live. Discover now