نفس رو کلافه به بیرون فرستاد و شیشه کوچک ضدعفونی کننده رو برداشت،پنبه رو اغشته به اون کرد و روی زخم کشید.
چان تیغ جراحی رو از داخل سی نی فلزی کنار دستش برداشت و آهسته زخم گلوله رو شکاف داد .
به ثانیه نکشید که فریاد بلند بک تمام اتاق رو پر کرد چاق و پوست و گوشت رو میبرید و جلو میرف ت .
بک از شدت درد زیاد هو شیاری اش رو تا حدودی به دست آورده بود،با نگاهی ملتمسانه به چان و دکتر نگاه میکرد،سعی میکرد حرکتی بکنه،فرار کنه،دور بشه ازاین همه درد و رنج،بدن همراهی نمیکرد.
بعد از پاره شدن پوست و گوشت قسمت دردناک تری هم وجود داشت،انبر باریکی که به داخل بدن میرفت و گلوله رو جستجو میکرد.
دکتر پارچه ای ضخیم توی دهن بک گذاشت .
چان همچنان به آرومی زخم هارو باز میکرد و گلوله هارو بیرون میکشید.
برای مردم عادی ش نیدن موسیقی،صدای آب،آواز خواندن پرنده ها دلنشین و گوشنواز به نظر میر سید ولی برای چان اینطور نبود؛در این لحظه هیچ چیز بهتر از ش نیدن فریاد دردناک و التماس بک نبود .
روحش رو نواز میکرد این صداهای گوشخراش .
با دراومدن آخرین گلوله از بی ن بافت های عضلات بازو،نگاهی به صورت بک انداخت،از حال رفته بود و لی همچنان نفس میکشید.
لبخندی رضایت بخش زد،این حیوون از همه نظر باب میل چان بود .
چاقو رو به داخل سی نی پرتاب کرد و با پشت دست عرق روی پیشونی رو پاک کرد .
-بقیه اش با خودت .
روپوش رو دراورد واز اتاق ب یرون رفت .
دکتر بالای سر بک ایستاده بود و به زخم های عمیق و بزرگ که روی تنش خودنمایی میکردن نگاه میکرد.
_مرتکیه عوضی، جوری گوشت تنش رو جر داده که انگار میخواد با برنج و کیمچ ی برای ناهارش بخوره .
تا شب طول میکشه بخیه زدن این زخما .
قبل از شروع کارش به صورت بک نگاه کرد .
_سگ جون بودن همیشه هم خوب نیست،باید زمانی که فرصتش رو داشتی میمردی.
خون روی زخم ها رو آهسته پاک کرد و مشغول بخیه زدنشون شد .
به نقطه نا معلومی از سقف زل زده،پلک نمیزد.
برای نفس کشیدن تقلا نمیکرد.
توی اتاق تنها بود،شاید میشد از فرصت استفاده کرد و ازین جهنم خلاص شد.
اینبار بدون ریختن اشک، عمیق گریست.
آدم تسلیم شدن نبود،مرد جنگی بود،روز های سخت رو با قدرت پشت سر میزاشت و به جلو حرکت میکرد اما،الان تسلیم شده،توان ادامه جنگیدن رو نداشت.
YOU ARE READING
KATANA (SEASON1)
FanfictionName: KATANA Couple: #Chanbaek #OtherExoCouples Genre: #NC+21 #Smut #BDSM #DARK writer: #Baran & Aslan Teaser: ◐| بـیون بکهیون یکی فعـالترین افسرانپلیس کی فکرشو میکرد دست و پاهاشو به تخت ببندن و به نوبت بهش تجاوز گروهی کنن بیهوش بود،حتی به یاد ند...