2.Think You Can Handle It?

319 75 34
                                    

صحبت با جیسو حالش رو بهتر کرده بود، اما اون همچنان احساسی داشت که انگار قصد داره این وضعیت رو خراب کنه.

"شما میخواستین با من صحبت کنید، کاپیتان؟"
هنگامی که وارد دفتر شد، با صدای رسا و قاطعی گفت و در رو پشت سرش بست.

اما رئیسش از پشت میز، حتی نیم نگاهی هم تحویلش نداد؛
فقط با تکون دادن سرش، حضور جنی رو تایید کرد و گفت: "بشین."

و دختر هم همونطور که اون دستور داد، عمل کرد.

آیا اون اشتباهی انجام داده؟

هنگامی که رو به روش نشست، بلاخره مرد نگاهش رو بالا آورد و با لبخند عصبی ای گفت:"خوش گذشت؟"

کاملا واضح بود که این سوال رو با کنایه پرسیده.

جنی با کمی مکث جوابش رو داد: "من نمیخوام دربارش چیزی بگم."

اون هنوز رئیسش محسوب میشه، هر چقدر هم که دلش بخواد به صورتش مشت بزنه، باید بهش احترام بزاره.

"تو یک کارآگاه عالی هستی کیم. باید در مورد کارت جدی تر باشی، من نمیتونم تحمل کنم هر روز دیر به سر کارت بیای."
کاپیتان خطاب به جنی، با لحن سری گفت.

جنی سرش رو با تاسف تکون داد.
این ششمین بار بود که دیر به سر کارش میومد.

"بله، میدونم، خیلی متاسفم، اما -"

"گوش کن."

با شنیدن صدای رئیسش، بلافاصله حرفش رو قطع میکنه؛

"فردی چند دقیقهٔ پیش با ما تماس گرفت، در گنگنام سرقت شده."
آهی کشید و با نگاهی سرد به جنی خیره شد و جنی کاملا خنثی به کاپیتان نگاه میکرد و منتظر شنیدن اطلاعات بیشتری بود.

"تو قربانی رو برای بازجویی داری، همچنین صحنه ای برای بازدید، من میتونم الان تو رو به اون محل بفرستم. فکر میکنی میتونی از پسش بربیای؟ یا اینکه نمیتونم بهت اعتماد کنم؟"

نیشخند بزرگی روی لب های جنی شکل گرفت.

یک سرقت؟

قطعا که از از پسش برمیاد.

و حداقل این بهتر از بازی با کاغذ های مسخره است.

اون نمیتونست تعلل کنه چون این قطعا آخرین انتخاب و فرصتش برای رهایی از شر پرونده ها و کاغذ ها بود.
وگرنه کاپیتان بیحوصله شون، یک کارگاه دیگه به محل جرم میفرستاد.

"وقتی چیزی میپرسم انتظار جواب دارم، کیم."
بعد از چند ثانیه با اخم روی صورتش گفت: "نمیخوام سر و صدا کنی، وگرنه میتونم از کارآگاه سان برای این پرونده استفاده کنم، مطمئنم که پرونده رو سریع تر حل خواهد کرد."

سان؟!

اون بدترین عه.

حتی اگه مارک از چیزی که جنی فکرش رو میکنه بهتر باشه، اما مطمئنه که حتی کاپیتان هم از دست گل های مارک باخبر عه.

𝑻𝒉𝒐𝒓𝒏𝒔Where stories live. Discover now