3.Suspect

324 67 34
                                    

حتما یه حقیقتی پشت همه اینا وجود داشت، چیزی که اون مرد بهش نمی‌گفت.

جنی دوباره اصرار کرد: "سعی کن تمرکز کنی، مطمئناً می‌تونی به یاد داشته باشی که اون به قرار اومده بود یا نه."

این مرد ممکن بود تحت تاثیر مواد مخدر بوده باشه، یا حداقل خیلی مست بوده باشه، اما به هیچ وجه ممکن نیست که خاطرات شخصی که تو بار در انتظارش بوده، از یاد ببره!

"این احساس داره بهم دست میده که انگار دارید از من بازجویی میکنین، آیا لازمه بهتون یادآوری کنم که من در اینجا قربانی شدم؟"
مرد با چشم های گستاخش توی صورت دختر سبزه که با ناباوری بهش خیره شده بود، فریاد زد.

جنی با آرامش توضیح داد: "البته که نه، من فقط کارم رو انجام میدم."

"زنی که منتظرش بودی، کی بود؟ چطور باهاش ملاقات کردی؟ اولین قرار ملاقاتتون بود؟"
سعی کرد موضوع رو سریع تغییر بده، بدون اینکه همچین آدمی رو اذیت کنه.

اون باید سریع پرونده رو حل کنه و برای این کار باید قربانی رو کنار خودش نگه داره.

مرد قبل از اینکه به چشمای کارآگاه نگاه کنه، آه عمیقی کشید و گفت: "من قبلاً اون رو نمی شناختم، اون رو ... اوم ... در یک برنامهٔ دوست یابی ... ملاقات کردم"
مرد سریع گفت و نگاهش رو از جنی منحرف کرد.

اون دروغ می گفت...!

"اسمش چیه؟ هنوز هم ارتباط و اطلاعی ازش داری؟"
جنی پرسید و سعی کرد مرد رو قانع کنه.

"ما باید باهاش تماس بگیریم، اون در حال حاضر یکی از مظنونان اصلی ماست."

"نه.نمیدونم."
اون مرد خیلی زود جواب داد، جواب دادنش انقدر سریع بود که جنی ابرویی از سردرگمی بالا داد.

"پس یعنی چیزی در موردش نمیدونی؟"
جنی باورش نمی شد.

حداقل باید یک اسم یا لقب, یا همچین چیزی میدونست.

پس یعنی دوباره....،
برنامه های دوست یابی و پارتنر یابی پر از کلاه بردار و افرا سواستفاده گر هستن...بنابراین معمولا کسی بخاطرشون شکایت نمیکنه چون پای خودشون هم گیر عه.

"نه..من فقط تو اون برنامهٔ مخفی و خصوصی، دنبال یکی به عنوان پارتنر شبم بودم."
مرد به سختی توضیح داد؛

کاملا معلوم بود که اصلا خوشحال و راضی نیست که در موردش با کارآگاه صحبت کنه.

"پس اون هم از تو چیزی نمی‌دونست نه؟"

مرد قبل از اینکه سرش رو برای انکار دوباره تکون بده، با تحلیل این حرف یرجاش یخ زد.

دختر سبزه نفس عمیقی کشید و همونطور که سعی میکرد خشمش رو مهار کنه، با آرامش و خونسردی گفت: "اگه میخوای این پرونده رو حل کنم، می‌خوام باهام صادق باشی."

𝑻𝒉𝒐𝒓𝒏𝒔Where stories live. Discover now