جونگهان ناباورانه به زوج خیره شد. با وجود غیر حرفه ای بودن سوالش که تصمیمِ زن و مرد رو زیر سوال میبرد پرسید : جدی میگین؟
آب دهانش رو به سختی قورت داد و با گیجی دستی به موهاش کشید.-شماها جدی هستین میخواییم دو هفته دیگه ازدواج کنین؟
آرا سری تکون داد و دست سونگچول رو فشرد.
-آره ما جدی هستیم!
به سونگچول لبخندی زد و ادامه داد
-دلیلی نداره که بخواییم عقبش بندازیم.
سونگچول در جوابش لبخند زد و سر تکون داد و گفت:
-فکر میکنی بتونی توی این مدت کوتاه جمع و جورش کنی؟
جونگهان خودکار رو در میان انگشتش چرخوند و شانه ای بالا انداخت و گفت:
-فکر میکنم واسه هر چیزی اولین باری وجود داشته باشه!
لبخند زورکی زد.
-خب شما دو نفر حداقل ایده ای راجع به موقعیت مکانی یا تِم مراسم دارین؟زن و شوهر فقط پلک زدن و جونگهان رو نگاه کردن. جونگهان سرش رو روی میز گذاشت با خودش گفت "فقط میخوایین سریع عروسی کنین دیگه نه ؟"
حتی از اون چیزی که فکرشو میکرد سختتر شده بود.
***
به محض اینکه زوج رفتن ونوو با یه فنجان قهوه اومد داخل. جونگهان هیچوقت از دیدنش انقدر خوشحال نشده بود. در حالی که با ذوق به قهوه نگاه میکرد گفت: مرسیجونگهان کمی از قهوه رو خورد و حالش جا اومد. آهی کشید
-این مسیر به جهنم ختم میشه ونوو!
- اما تو پیشنهادش رو پذیرفتی...
ونوو تقویم جونگهان رو ورق میزد و برای مشتری جدیدشون دنبال جا میگشت.
-هیونگ میتونستی راحت بگی نه!
جونگهان به صندلیش تکیه داد
-مگه دیوانه شدم ؟ اصلا همچین موقعیتی رو از دست نمیدم ... این دو نفر هیچ برنامه و ایده ای نداشتن و کلا از این خانوادههان که خوب پول خرج میکنن حتی با کمال میل هزینه ی عجله کردن و خرجهای اضافه رو هم میدن ...
ونوو در حالی که تقویم رو ورق میزد گفت
-پول چه کارا که نمیکنه ... فکر کنم اینکه پولدار باشی تحمل قضیه رو راحت میکنه، نه؟
جونگهان کمی از قهوه رو خورد و گفت
-اونا آدمای خوبی بودن. همین که نمیخوان توی این فرصت کوتاه همه چیز خیلی خاص و ویژه باشه بنظرم خوبه . اگر اینجوری بود کار بدترم میشد...
-خب فکر میکنم _
در اتاق با صدای جیر جیر باز شد و هر دو مرد به سمت در نگاه کردن. چوی سونگچول سرش رو از لای در آورد داخل.
YOU ARE READING
Suddenly You !
Fanfiction[کامل شده] "جونگهان برنامه ریز مراسم ازدواجه! که ناخواسته وارد زندگی یه زوج که با هم قصد ازدواج دارن میشه ... عنوان: ناگهان تو! کاپل: جونگچول (جونگهان× اسکوپس)