part 5

1.7K 249 38
                                    

از دید سوم شخص :

قلموی متوسط رو که آغشته به رنگ بود آروم روی بوم  به حرکت درآورد

تقریبا تکمیل بود

یک اثر هنری بی نقص مثل همیشه

با آخرین حرکات ریز و درشتی قلم نقاشیش رو تموم کرد

قلمو رو با دستمال خیلی سطحی پاک کرد و داخل لیوان آب قرارش داد تا موهای لطیف قلمو خشک نشن

به بوم خیره شد

مثل همیشه ... تصویری از پسر داییش ...

دیروز که مادرش راجع به متفاوت بودنش با پسر های دیگه گفته بود هم خوشحال شده بود هم ناراحت و نگران

از این خوشحال بود که با وجود گی بودنش هم می تونه بچه خودش رو داشته باشه ، چون اون عاشق بچه ها بود

و از این نگران بود که عکس العمل بقیه از جمله داییش نسبت به این قضیه چی می تونه باشه ...

به هر حال مهم نبود

به مادرش گفته بود تا وقتی که خودش نخواد دوس نداره دایی جیوان از این قضیه بویی ببره

مادرش هم قبول کرده بود

الان هم زیر دلش تیر می کشید و کمی اذیتش می کرد
می دونست پریوده و این اعصابش رو خط خطی میکرد

برای فراموش کردن این قضیه هم دست به دامن بوم و قلموش شده بود

همیشه برای آروم کردن خودش با نقاشی خودش رو سرگرم میکرد

به جز نقاشی ها و طراحی هایی که معلماشون ازشون می خواستن همیشه تصویر پسرداییش رو می کشید

درسته اون رو پسر داییش که هرگز اون رو ندیده بود کراش داشت ... اما هیچی نمی گفت ، در واقع از عکس العمل دایی جیوان می ترسید

به علاوه جونگ کوک حتی عکس اون رو هم ندیده بود و اون ها حتی تماس تلفنی با هم نداشتن

چون سر جونگ کوک با کارخونه و کار درگیر بودو اون هیچ علاقه ای به این چیزها نداشت ترجیح میداد مترجم یا نقاش بشه

به خودش که اومد دید ساعت هاست که به نقاشیش خیره شده

آروم پارچه سفید رنگ حریری رو برداشت و اونو جوری رو نقاشیش انداخت که به صفحه بوم نخوره تا رنگ های تازه و خشک نشده روی بوم پخش نشن و نقاشیش رو به گوه نکشن

بوم رو برداشت و داخل کمد بزرگ و سفید رنگش که مخصوص تابلو های بود گذاشت

همیشه  نقاشی هایی که از جونگ کوک می کشید رو با پارچه حریر می پوشوند تا کسی اونا و نبینه

در کمد رو قفل کرد و رفت تا وسایل نقاشیش رو جمع کنه

قلمو هارو تمیز کرد و داخل آب قرار داد

my sweet cousinWhere stories live. Discover now