🌟 کامنت و ووت فراموش نشه 🌟
❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇
داشت اینگلیسی حرف میزد اینقدر روون و جذاب که نفس هر کسی میرفت ، چطور این بی احساسا تو کلاس روش کراش نزده بودن و از اون بدتر میگفتن دلشون برای خانم کانگ تنگ شده و میخوان برگرده ، واقعا بی چشم و رو بودن این همه جذابیت رو تونسته بودن مجانی و بی دردسر دید بزنن بازم قدر نمیدونستن .... البته که من اگر یکیشون بهش چش داشت چشای طرف رو در میاوردم ولی خوب حالا چون قبول دارم خیلی جذابه سعی میکنم با کسی که روش کراش داره متمدنانه رفتار کنم .
با حس کردن گرمای دست کسی رو شونم به خودم اومدم و اول از همه جای خالیش به چشم اومد ولی بعد فشار کمی که به شونم اومد به طرف کسی که گرمای دستش رو کتفم بود برگشتم .
یا خدا بالای سرم چیکار میکرد ؟ چرا داشت بهم لبخند میزد ، باید چیکار میکردم؟ چی میگفتم ؟ نکنه چیزی ازم پرسید و من تو هپروت نشنیدم ؟
_ جانگ کوک نمیخوای از رویات برامون بگی ؟
+ب..بله آقا..ی پارک
با دیدن لبخند گرمش به خودم اومدم چرا هر وقت این قدر بهم نزدیک میشد دست و پام رو گم میکردم و لکنت میگرفتم و بیشتر شبیه احمقا میشدم جلوی چشمش ؟
_ رویات جانگ کوک رویات چیه ؟
با تعجب بهش نگاه کردم چرا داشت اینقدر بلند بهم نخ میداد و از رویام میپرسید ؟ قصدش چی بود؟ اصلا چرا اینگلیسی حرف نمیزد مگه کلاس بحث ازاد به اینگلیسی نیست ؟
+ چرا رویام رو میپرسین ؟
با گفتن این حرف خودش و کل کلاس شروع به خنده کردن و صداهای سرسام اوری تولید شد .... صدا های اضافه که نمیزاشت صدای خندهاش رو کامل بشنوم ... چقدر قشنگ میخندید
_ انگار یکی اینجا عاشقه و دلش پیش یاره
دوباره صدای خنده ، چرا بهم میخندیدن ؟ فقط اون حق داشت این کارو کنه .... ناخواسته با اخم به طرف بچه ها برگشتم و همشون ساکت شدن ... خوب چون یه جورایی همشون میدونستن اذیتم کنن با وجود رازایی که ازشون میدونم ابروشون کل مدرسه رفته
_چه زود ساکت شدید !.... معلومه جانگ کوک بیشتر از من جذبه داره تو کلاس .... جانگ کوکا معلم کانگ بهم زنگ زد قراره زودتر برگرده چون دلش حسابی برای شما تنگ شده مخصوصا تو خنگ ، چون ما بحث ازاد رو یک بار در ماه داریم و ممکن این اخرین دورهمی و صحبت غیر درسی ما با هم باشه قرار شد با هم حرف بزنیم ..... خوب حالا رویات چیه ؟
هول شده بودم ، چه جوابی باید بهش میدادم ، نمیتونستم بگم ارزومه با تو دست تو دست باشم و اعتراف کنی دوسم داری حداقل تصف اون مقدار که من عاشقتم .... ولی خوب نمیخواستم بهش دروغ بگم ... نمیتونستم بهش دروغ بگم
YOU ARE READING
Wrong crash
Fanfiction📚 خلاصه : جانگ کوک یه پسر دبیرستانیه که به شدت روی معلم جایگزین مدرسشون پارک جیمین کراش میزنه و به خاطر این که اون کمتر از یک ماه دیگه توی مدرسست برای بدست اوردنش به معلمش پیشنهاد یک شب رابطه رو میده ، رابطه ای که کل زندگیش رو دستخوش تغییر میکنه و...