سلام به همگی ❤
قبل از شروع یه اعتراف کنم این داستان خیلی قراره خفن بشه جوری که مغزتون سوت بزنه و نتونید حتی حدس بزنید 🤓
ولی واقعا دیگه نمیخواستم ادامش بدم چون اصلا اونطور که باید حمایت نمیشه خودتون با چک کردن کسایی که میخونن و مقایسش با تعداد کامنتا و ووتای هر پارت میتونید به این نتیجه برسید 🥲
ولی چون خیلیا کامنت گذاشتن و بهم پیام دادن که منتظرن و دنبالش میکنن به عشق اونا ادامه میدم 😘
🔴 ولی از این به بعد شرط سخت گیرانه داریم
✅ برای آپلود قسمت بعد :
❤ ووت کل داستان باید به ۶۵۰ تا برسه الان حدود ۶۰۰ تا ووت داره پس ببینید اگر پارتی رو ووت نکردید ووت کنید ( فقط کافی ستاره پایین رو اگر تو گوشیید یا ستاره بالا رو اگر توی سایت با کامپیوتر و لپ تاب هستید روشن کنید ⭐)
🪧 تعداد کامنتای این پارت هم باید به ۳۰ تا برسه
❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇❇
+ خوب فقط لختت کرد و ازت عکس گرفت و بع......
با بیشترین سرعتم که داشتم خودم رو به سونا رسوندم و دستم رو روی دهنش فشار دادم ..... اگر میزاشتم همینطور بلند بلند هرچی گفتن رو تکرار کنه واقعا آبروی نداشتم بیشتر به چوخ میرفت
* این آدم خیلی خطرناک تر از چیزیه که فکر میکردیم و حاضرم شرط ببندم یه معلم عادی نیست
با ترس به بکهیون نگاه کرد .... این حرف از کسی که در عرض چند دقیقه کل زندگی آدم رو با اینترنت پیدا میکن ترسناک بود ..... ولی امیدوارم بودم ..... امیدوارم به این که حرفاش فقط حس باشه
_ چطور ؟
گند زده بودم .... میخواستم شجاع باشم ولی حتی از پس کنترل کردن لرزش صدام هم بر نمیوندم ..... جوری که حتی بکهیونی که قبل از ساعت مشاوره با تنفر نگاهم میکر آلان تو چشماش فقط نگرانی پیدا بود
* آخه تازه فهمیدم شبکه اجتماعی هم نداره .... میدونم الان همه فحشم میدید چون فالوش کردید و خیلیم فعاله اما تازه فهمیدم اینستا و فیسبوکش روباتن ..... فقط اینجا رو ببینید نمیشه که هم تو اینستا هم تو فیسبوک یه ساعت خاص که ۱۰ شبه همزمان یه عکس پست شه
^ چیز دیگه ای پیدا کردی ؟
فقط صدای آرومش کافی بود که توجه هممون رو به سمت خودش جلب کنه ..... هنوز پتوی اتاق بهداشت دورش بود ولی نتونسته بود جلوی لرزای ریزش رو بگیره ..... دیدن لوهان توی این وضعیت باعث میشد هر لحظه بیشتر از لحظه قبل از خودم بخاطر حماقتام متنفر بشم
بکهیون سعی میکرد خونسردی خودش رو حس کنه ولی مشخص بود نمیدونه باید چه جوابی بده
* درباره معلم پارک نه ولی درباره اون عکس
YOU ARE READING
Wrong crash
Fanfiction📚 خلاصه : جانگ کوک یه پسر دبیرستانیه که به شدت روی معلم جایگزین مدرسشون پارک جیمین کراش میزنه و به خاطر این که اون کمتر از یک ماه دیگه توی مدرسست برای بدست اوردنش به معلمش پیشنهاد یک شب رابطه رو میده ، رابطه ای که کل زندگیش رو دستخوش تغییر میکنه و...