part 2

1.9K 289 31
                                        

+الو
×هی چطوری پسر
+خوبم لی رانگ تو چطوری
×عالییی هی جونکوک میگم ما امشب با شوگا و جیهوپ میخوایم بریم بار همراهمون میای خیلی وقته ندیدیمت
+ اوه البته چرا که نه
×عالیه پس تا یه ساعت دیگه میبینیمت

گوشی رو قطع کردم ، دستای حلقه شده جیمین رو از دور کمرم باز کردم سرمو نزدیک صورتش بردم و گاز ریزی از لپاش گرفتم

_عاییییی دردم گرفتتتت

+برای لوس بازیای تو خیلی وقت نداریم برو یه لباس خوب بپوش چون تا دیروقت بیرونیم نمیتونم اجازه بدم تنها بمونی
Jimin
چند مین بعد تموم شدن حرفای ارباب به سمت اتاق رفتم هودی گشاد سفیدی رو با شلوار اسلش مشکی همراه با کتونیای سفیدی که امروز برام خریده بود پوشیدم اومدم بیرون بلافاصله دستمو گرفت و سوار ماشین شدیم جونکوک فقط شلوارشو عوض کرده بود ولی بازم با ساده ترین لباسا اونقدر جذاب بنظر میرسید وقتی به دم در بار رسیدیم آب دهنمو قورت دادم بدون اینکه کلمه ای حرف بزنم پشت سرش راه افتاد ، نگاه های سنگین توی بار بیشتر از هر زمان دیگه ای معذبم میکرد، چند نفر انگار برای جونکوک دست تکون دادن، رفتیم پیششون از خجالت پشتش قایم شدم اما انگار اونا خیلی باهم صمیمی هستن

شوگا:هییی پسر چطورییی دلم برات حسابی تنگ شده بود
جیهوپ:چطوری تو آرتیست من!

رانگ:بله دیگه فقط به خاطر منه که تونستین همو ببینین قدرمو بدونین

شوگا:خفه شو رانگ کمتر از خود راضی باش

جونکوک:هی پسرا اروم باشین بزارین اول برسم بعد مسخره بازی در بیارین
جیهوپ:هی کوکی اونی که پشتت قایم شده کیه
جونکوک:گایز این جیمینِ و جیمین اینا هم دوستامن به ترتیب معرفی میکنم شوگا، جیهوپ و رانگ

خیلی اروم از پشتش اومدم بیرون دستی تکون دادم و با گونه های سرخ شدم لبخند کوتاهی به لب اوردم

رانگ:گااااااد اون یه هیبریده نگفته بودی از یه هیبرید نگهداری میکنی چقد خوشگلههه

_با اون حرفش باعث شد لپام بیشتر سرخ بشن وقتی خواست نزدیکم بشه جونکوک منو تو بغل خودش کشید و با اخم رو به همه کرد

جونکوک:خب بهتره بشینیم و کمتر جیمین رو اذیت کنیم، رفتارش یکم عجیب بود ولی خب حداقلش منو از دست سوالای اونا نجات داد

_چند دقیقه ای گذشت و میز پر شد از نوشیدنی مشغول نوشیدن شدن و میشه گفت حتی شاید منم به کل فراموش کردن یکی از قوطی های باز شده رو به هوای آب قلوپ ریزی زدم ولی از تلخی زیادش همرو تو قوطی برگردوندم
چند بار جونکوک رو صدا زدم که بهم اب بده ولی اون اصلا حواسش به من نبود انگار صدای بلند موسیقی اونجا و سرگرم شدنش با اطرافیانش باعث شد منو به کل فراموش کنه از جام بلند شدم سمت باربِر بار رفتم بهش گفتم یه لیوان بهم آب بده ولی اون عوضی با پوزخندی بهم گفت اینجا که جای بچه ها نیست که ما آب داشته باشیم با حرص از اونجا دور شدم و سمت دستشویی رفتم زبونم رو آب زدم وقتی سرمو اوردم بالا مرد نسبتا مسنی رو تو آینه دیدم خودمو به بی توجهی زدم ولی وقتی خواستم برم شونه هامو بین دوتا دستاش گرفت و محکم چسبوندم به دیوار
..........
جونکوک:هی هی بگین ببینم جیمین کجاست
شوگا:منظورت چیه مگه کنار تو ننشسته بود
جیهوپ:الان که اینجا بود
+با استرس از جام بلند شدم با چشمام همه جای بار رو سطحی دیدم که شاید جیمین رو بتونم پیدا کنم که یهو دستی رو شونم گذاشته شد

i want be your catWhere stories live. Discover now