part 3

1.8K 256 31
                                        

Junkook
با صدای ویبر تلفنم که رو میز بود چشامو باز کردم
سر جیمین رو از رو قفسه سینم بلند کردم و رو کاناپه گذاشتم به بدنم غوص ارومی دادم با دیدن اسم شوگا قیافمو تو هم کردم و با صدایی نسبتا خوابالو جواب دادم
جونگ کوک:چی شده
شوگا:هی جونگ کوک حالت چطوره خوبی! جیمین چطوره چیکارش کردی
جونگ کوک:هی تو درمورد من چی فکر کردی مگه من قاتلی چیزی هستم چطور باید باشه چه سوالیه
شوگا:تو از قاتلم بدتری روانی چرا داری پاچه میگیری
جونکوک:چون یه کله خری به اسم شوگا صبح زود زنگ زده و داره چرت و پرت میگه
شوگا:ببخشید نمیدونستم 11صبح خیلی زوده بعدشم مگه تو نباید بری آتلیه؟
جونگ کوک:کارای تمیز کاریشو دارن انجام میدن تا فردا بازش میکنم اگه کاری نداری میخوام قطع کنم
شوگا:هییی صبر کن کوکی میگم چیزه... اممم چطور بگم
جونگ کوک:فقط بنال

شوگا:خیل خب سگ اه میخواستم بدونم بین تو جیمین خبریه؟ این اولین بار بود میدیدم برای یکی غیرتی بشی و تازه تو هرگز از یه همسترم نگهداری نکردی چی شده که یهو بعد 5سال برگشتن با یه گربه  انسان نما داری زندگی میکنی ها؟
جونگ کوک:اولا که به توچه دوما اگه چیزی هم بینمون باشه بازم  به تو ربطی نداره پس به جای فضولی کردن تو زندگی من سرتو  فرو کن تو زندگی خودت

شوگا:هی جونکوک قطع نک... هوووف چرا قطع کردی خب
جیهوپ :چی شد چیزی فهمیدی؟
شوگا:نه عصبی شد و تلفن رو قطع کرد
جیهوپ:اینجوری نمیشه باید بفهمیم بین این دونفر چه خبره
.......
_میووووو ارباب کی بود؟
+اوه بیدار شدی 
امممم چیزه شوگ..میدونی بیخیال کس خاصی نبود

رفتم سمتش موهاشو با دستم بهم ریختم
جیمینا میشه دیگه به من نگی ارباب میدونی من اربابت نیستم
_ولی خب تو اربابمی

+نه نیستم
_ولی من میخوام باشی

+یاااا یه بار دیگه بگی دمتو از جا میکنم

با یه حرکت از روی کاناپه پرید روم و نشست رو شکمم
دمشو رو صورتم مالوند، لباشو غنچه کرد

_با دم بیچارم چیکار داری خب

دستامو دور کمرش حلقه کردم  از رو خودم انداختمش پایین و افتادم روش سرمو نزدیک صورتش کردم و گاز ریزی از نوک بینیش گرفتم
_یااا ولم کننننن ارباااب

+نه تا وقتی یاد بگیری که من اربابت نیستم همینجور قفل نگهت میدارم
_خب..خب اگه تو اربابم نیستی پس چی  من میشی؟

سرمو نزدیک گوشش کردم وخیلی اروم زمزمه کردم تو برای منی ولی نه چون اربابتم چون تو فقط وفقط برای منی
لیس ارومی به لاله گوشش زدم
سعی کرد خودشو آزاد کنه که بیشتر دستاشو بین دستام قفل کردم
ضربان قلبش هر لحظه بیشتر از قبل میشد
با پوزخندی شیطانی به چشماش زل زدم که یهو سرم رو با صدای در برگردوندم
...........

(فلش بک)
شوگا:هی پسر میخوای چیکار کنی
جیهوپ:یه نقشه ای دارم، لیا رو یادت میاد
شوگا:همون که به مدت دوماه دوست دختر جونگ کوک بود
جیهوپ:کاملا درسته

i want be your catWhere stories live. Discover now