PT3

1.7K 277 72
                                    

وارد اون خونه بزرگ شد و به دختری که اومد سمتش و به سمت اتاقش راهنماییش کرد دنبالش راه افتاد

دختر همینجور که داشتن راه میرفتن شروع به حرف زدن کرد
_ارباب از سرصدا خوشش نمیاد بی اجازه وارد اتاقش نشو پر حرفی نکن شلوغ نکن سر ساعت غذا میخوری توی اتاقت حموم دست شویی و یه یخچال کوچیک داره پس یعنی از اتاق زیاد بیرون نمیای
هرچی خواستی به خودم بگو

با چشمای گرد گوش میدادم مگه جنگه؟

با رسیدن به دری وایستاد
_این اتاقته

سری تکون دادم و وارد اتاق شدم

_راستی یادم شد بگم ارباب رو با اسم کوچیک صدا نکن و بهش فقط بگو اقای جئون

تهیونگ پوفی کشید گفت
_هالا انگار چقدر مهمه مرتیکه یوبس هنوز عینک دودی که زد رو یادمه امول

ملانی با پشمای ریخته بهش نگاه کرد
اسکولی چیزی بود؟یا از مرگ نمیترسید که اینارو میگفت بهرحال اون بهش تذکر داده بود

جونگکوک وارد خونه شد و بعد از در اوردن کتش به سمت نشیمن رفت که با صدای بلند اهنگ مواجه شد

اخمی کرد و وارد نشیمن شد
به خدمتکارایی که تقریبا داشتن خودکشی میکردن نگاه کرد که چشمش به پسر بچه یا بچه شوهر مادرش افتاد

روی مبل نشسته بود و دورش پر از خوراکی و چیپس های ریخته شده بود و داشت با پی اس 5 که احتمالا مال خودش بود بازی میکرد

_چه گهی میخورین؟
با اخمی یک دفعه داد زد که همه روی هوا پریدن و به سمتش برگشتن

تهیونگ آب دهنشو قورت داد و درحال که چیپس توی دهنشو میجویید گفت
_اوه چه عجب جونگکوک یوبس برگشت کجا به دادن بودی؟

جونگکوک که توی افق محو شده بود با دهنی که نا خداگاه باز شده بود به پسر پرو نگاه کرد

خدمتکارا درحال کشیدن موهاشون بودن چون میدونستن با این حرف تیر خلاصو زده و پسر زنده از زیر دستای اربابشون در نمیاد

جونگکوک به خودش اومد با داد روبه خدمتکارا گفت
_همین الان اون اهنگ لعنتی رو قطع کنین و گمشین بیرونننن

خدمتکارا با عجله فرار کردن و تهیونگ موند با جونگکوکی که با چشماش داشت تیکه تیکش میکرد

_مگه حیوونی؟

جونگکوک که دوباره پشماش فر خورده بود گفت
_تا با یه تیر حرومت نکردم اون دهنتو ببند

تهیونگ دهن کجی کرد و با برداشتن چیپسش روبه روی جونگکوک وایستاد

_بی اعصاب شوخی سرش نمیشه
و اروم سمت در رفت و با به یاد اوردن چیزی سمت جونگکوک برگشت

_اها راستی جواب ندادی حیونی یا نه؟

جونگکوک موهاشو توی دستش فشار داد
_بخدا خفت میکنما

_بدبخت میخواستم بگم حیوونی بعد توام بگی نع منم بگم اخه چشات خیلی سگ داره جررررررر

و با کردن مشت دیگه ای چیپس داخل دهنش جونگکوک که برای بار هزارم پشماش ریخت رو تنها گزاشت

ووت ندین فقط تا بیام براتون😐🔪
کامنتم بزارینا🔪🔪

Brothers|kookvWhere stories live. Discover now