part 13

130 12 18
                                    

شلام من اومدم😂🍫
خب بریم برای نوشتن پارت 13 البته شما میخونین من بدبخ مینویسم🙁😂
----
_سانا!
&بله؟
_فهمیدم کجا رفتن این ادرس جایی ک جیمین رفته برو منم میرم پیش تهیونگ شی!!
----
سوجین وقتی رسید به اون مکانی ک جین هو و تهیونگ بودن..که اون دوتا داشتن حرف میزدن و متوجه سانا نشدن!
سانا رفت جلوتر و بلوز تهیونگ رو در لحظه گرفت و کشید سمت خودش که با برخورد دست جین هو رو لباش نقشش شکست خورد
جین هو و تهیونگ پاشدن و وایستادن پیش سوجین
_دختره ی...
/چیزه میخوای بگی؟؟؟؟
_تهیونگ شی تو حق نداره به این دختره ی..
/گرفته داری یه کلمه به دوست دخترم بگو ک چشماتو در میارم!
_هه پس این فیلم چیه؟!
اون فیلم یه دختره ای بود مثل جین هو! که داشت یه مرد دیگه رو میبوسید!
😂جررر یکم دق کنین نه نترسین تا من مینویسم نمیزارم تهیونگ جین هو رو ول کنه😂
/هه کور خوندی جین هو تتو نداره!
و سوجین شکه زده شد!..چون یادشون رفته بود که جین هو تتو ندارع!
تهیونگ تا 3 سانتی صورت سوجین رفت جلو و با صدای خشنی!گفت
/یبار دیگه پیش من و دوست دخترم پیدات بشه!زنده نمیزارم!
و با یه چشم غره ای بهش برگشت پیش جین هو و شروع کرد به بوسیدنش!!
_پسره ی چشم سیاه و گذاشت رف!
سوجین بخاطر حرفای تهیونگ شکست خورده بود ولی سانا چی؟!
*خوب ضایعش کردی
/از تو یاد گرفتم!
*😛
/میخورمتا
*😛
تهیونگ جین هو رو انداخت رو تخت و خودش رفت روش...جوری که جین هو جای فراری نداشته باشه!
/شوخی ندارم بیبی
*یا تهیونگ از روم پاشو
/بزا اول کارمو انجام بدم!!
و شروع کردم به بوسیدن تک تک جاهای صورت جین هو!
*ته نکن!
/چرا؟
*چون...
/چون؟
*اههه خجالت میکشم خب
/نو بیب این راهش نیس
و گردن جین هو رو گاز گرفت و بعدش روشو بوسید..
*ته ته خیلی بدی
/یااا چرا
*بیا ببینم خودت دوس داری و خودشو کشید بالا و گاز محکمی از گردن تهیونگ گرفت و با رضایت کامل سرشو گذاشت روی تخت
/خیلی شیطونی
*همین میشه
/بیا بخوابیم دیگه
و پتو رو کشیدن روشون ولی..
*ته
/هوم؟
*دلم شور میزنه
/چرا؟
*اخه سوجین کسی نیست که کار خطرناکی بکنه ولی سانا...
/نگران نباش جیمین و میا مواظب همن
*ولی اخه
/بسه دیگه مطمئنم حالشون خوبه
*باشه..
و چشماشونو رو هم گذاشتن و خوابیدن
کی میدونست چیزی که توی جیب کت سانا بود یه اسلحه هست!
اسلحه وارد داستان میشود😂
-هعی چیمی
+بله؟
-میگم
+هوم؟
-اممم
+یااا داری میترسونین
-خیلی دوست دارم
+ای شیطون بلاا و شروع کرد به قلقلک دادنش
&هه خوش میگذره!؟
-+سانا؟
&بله خودمم
جیمین و مبارزه از چادر اومدن بیرون..
+چی میخوای؟
&یا مبارک رو ول میکنی و میای مال من میشی یا..
+آیششش میشه خرافات نبافید؟
&شوخی ندارم!
+منم شوخی ندارم من عمرا بیام پیش تو!
&هه پس اگه مال من نمیشی!باید مال هیچکس نباشی و اسلحشو دراورد!
-سانا اونو بزار زمین
&اوه چرا من که گفتم یا مال من یادمان هیچکس و ماشه اسلحه رو کشید و گلوله به جیمین باید میخورد که میان خودشو انداخت جلوی جیمین و گلوله خورد به قفسه سینش! یه جایی پیش قلبش!
😂ازار دارم من😂
و سانا با پوزخند اونجا رو ترک کرد( اگه من نکشتمت!!!!!!!)
+کیا چشماتو باز کن توروخدا چشماتو باز کن میا و بعدش سریع میا رو بلند کرد و برد سمت ماشین و با سرعت 1ث0 کیلومتر بر ساعت سمت بیمارستان حرکت کرد!!
وسط راه..
+تهیونگ
/بله جیمین چیزی شده؟
+میا....
/چرا داری گریه میکنی چی شده؟
+سانا به میا شلیک کرد
/چی؟؟
+گلوله خورده به سینش
/زود برین بیمارستان ماهم میایم الان
+دارم میبرمش هق...
/باشه الان میایم
*ته چی شده؟
تهیونگ بعد تعریف ماجرا..
*گفتم دلم.. هق... شور... میزنه خورده به سینش بدترین محل گلوله.. هق..
/نگران نباش چیزی نمیشه بیا بریم بدو..
و اوناهم رفتن سمت بیمارستان...
----
بنظرتون میا زنده میمونه؟ یا جیمین و دوستاشو ترک میکنه؟
سانا و سوجین چی میشن؟
ووت و کامنت یادتون نره😂🍫

dont forget me.. :) Where stories live. Discover now