نام فیک:فراموشم نکن.. :)
شخصیت های اصلی:تهیونگ،جیمین،جین هو،میا
ژانر:عاشقانه،کمی کمدی،هپی اند
وضعیت:پایان یافته
خلاصه:تهیونگ و جیمین مجبورن با دخترای سهامداران شرکت پدرشون ازدواج کنن!
تنفر بین این 4 نفر شکل میگیره و هر بلایی سر هم همدیگه میارن!
ول...
خببببببب برای این پارت کلا وسایل مورد نیاز پیشتون باشه😂 دستمال کاغذی و بالش! 😂🍫 ------- *میا کجاست؟ ؟؟ یواش باشین توی اتاق عمل خصوصی(طبقه اخر) */باشه! .... /جیمین چی شده؟ +نمیدونم....به...دفعه...زنگ...زدن...گفتن...باید.....بیام....بیمارستان *دکتر...چیزی..نگفت؟ +فقط..گفت... واسه.. هر... احتمالی..اماده..باشیم *هاننننننننن 1 ساعت بعد */+اقای دکتر €متاسفانه و ادامه حرفش رو جین هو و جیمین نشنیدید و قش کردن😂😂 بابا بزارین حرفشو بگه عه😒😂 ته یونگ با گذاشتنشون روی صندی /ببخشید مبگفتبن €خب!مبخواستم بگم بیمارستان صحیح و سالم هست( نفس راحت بکشین😂)ولی متاسفانه فک نکنم به این زودی پاشه(😂) چند هفته بعد -یا جیمین +بشین جات -اههههه *پانشو -وای /😂 -اه انگار که چی شده بابا یه تصادف ساده بود *یه تصادف ساده بود و مرض!کی یه هفته بیهوش بود هان؟ -هایشششش شما نمیزارین من حداقل پاشم از جام 1 هفتس کسالت گرفتم! +*حرف نزن! /جین هو بیا ما بریم اذیتش نکن -کجا میرین؟ /بجای جیمین من جین هو رو میبرم تو کارای شرکت کمکم کنه +ها اره ماموریت داشتیم *-اونوقت ما الان میفهمیم؟ /+ام.. بعد از اون جین هو و ته یونگ به قصد رفتن به امریکا خونه رو ترک کردند و میا و جیمین تنها موندن -جناب پارک اجازه میدین پاشم حداقل برم حیاط +نه! -اههههه بابا کسالت میگیرم افسرده شدم و از تخت پاشد -ببین چیزیم نیست پانسمان سرم رو هم برداشتن +ولی دکتر گفت استراحت کنی -استراحت به این معنی نیست که من نتونم دو دقه برم بیرون و رفتن حیاط پشتی میا پاهاشو داخل اب کرد -از وقتی اینجاییم استخر رو پر نکرده بودیم +اره فقط یبار تهیونگ و جین هو پرش کردن -😂 -چرا میخندی مبارک پاشد و جبران رو انداخت تو اب و باز نشست +یاااا -😜😂 +فسقلی شیطون! و از پاهاش گرفت و انداختش تو اب -اهه قبول نیس +تو منو بندازی قبوله من بندازم قبول نیس؟ -یس😂 +بیا اینجااا +😜😜 نیم ساعت بعد -وای.. خسته... شدم +اگه مث.. ادم... میزاشتی... بگیرمت... اینجوری.. نمیشد ولی جیمینا یه فکر دیگه تو مغزش داشت..! میا رو که به دیواره ی استخر تکیه داد بود رو نگاهی کرد و بهش نزدیکتر شد و بین دیواره و خودش زندانیش کرد! -نکن +هممم بیبی شیطون -یا جیمین جیمین بیشتر بهش نزدیکتر شد ک میا لباشو سطحی بوسید و از زیرش در رفت +دختره ی پرو برگرد اینجا -😜جیمین دیگه بسه پاشو بریم خونه و بعدش.. هر کس رفت به حموم و بعدش ک اومدن بیرون -خسته شدم و خودشو پرت کرد رو تخت و جیمین بدون اینکه تیشرتش رو بپوشه اومد روی تخت جیمین طبق عادت همیشگیش میا رو کشید بغلش میا همزمان که داشت طرح های نامعلوم روی سینه ی جیمین میکشد گف -جیم +هوم؟ -میگم درباره ی جین هو +مطمئنن به تهیونگ میگه -ولی اخه +بزا خودش بگه -نگرانشم.. +خودش میگه راحت میشه -باش.. ---- شب امریکا توی تختت *ته یه چیزی بگم /بگو.. *چیزه /میشه بگی چی شده؟ *من.. /تو؟ *امم.. نمیدونم چطور بگم /تمومش کن دقم دادی *من مشکل تنفسی دارم! /هان؟ *نمیدونم اون روز دکتر گفت واسه ریه هام یه مشکلی پیش اومده که باید خیلی مواظبش باشم /و تو الان بهم میگی *نمیدونستم چطور بگم /بیشتر بگو بینم *نمیدونم حتی دکتر نتوانست ریشه ی این مشکل رو پیدا کنه ولی به احتمال زیاد بخاطر.. /بخاطر؟ *استرسی هست که این مدت کشیدم /به به! و راه درمانش؟ *راه درمان مشخصی نداره! /یعنی هیچ راهی نداره خوب بشی؟ *چرا اخه مثلا یکی وقتی تنها بوده مشکلش حل شده یکی وقتی پیش مامان باباش بود و اینجور چیزا /و تو میدونی چجوری مشکلت حل میشه؟ *خودم نه ولی میا و جیمین حدس زدن پیش..تو.. باشم بهتر میشم /پیش من؟ *اهم /من راه درمان خودمو دارم😏 *کیم تهیونگ این به این معنی نیست که تو ازم سو استفاده بکنی! /تو کیم تهیونگ منحرف نمیدوستی؟ *چی چی داری واسه خودت... ک لبای ته روی لباش گذاشته شد یکمی که ازش جدا شد جوری که با حرف زدنش لباس به لبای تهیونگ میخورد *ته اذییت نکن /هم...این اذییت کردنه؟ *نه.. یعنی چیزه اره /ولی من اینطور فکر نمیکنم و اینبار کمر جبن هو رو گرفت و کشید طرف خودش که اون فاصله ی کم بازم پر شد خب بقیش ب ما ربطی نداره😄😂 . . . . . یعنی هیچکدوم از کاپلای داستان ما متوجه کسایی که ازشون عکس گرفتن نشدن؟! باید ببینیم اون عکسبردارا کیان و چیکار دارن! . . . . . چند روز بعد از زبان ته؛ جین هو چند روزه باهام یرد رفتار میکنه نمیدونم چرا حتی باهام حرف هم نزده یعنی چیزی گفتم که ناراحت شده باشه؟ /جین هو میشه بگی چه مرگته؟ *چمه مگه؟ /چرا داری سرد رفتار میکنی؟ *نمیخوای از خودت بپرسی؟ کیم تهیونگ وارث بزرگترین شرکت توی توییتر حرف اولو زده /چی شده مگه؟ و با باز شدن تویترش و عکسی که از خودش و به دختر غریبه بود شکه بهش نگاه کرد *خوب؟ یعنی فقط میخوای منو اذییت کنی؟ هیچ اهمیتی واست ندارم؟ /ولی این.. *این چی؟ /این فتوشاپه همون روز اول که اومدیم اینجا *عه نه بابا /جین هو واقعا میگم *فتوشاپ که شد باشه ولی وقتی اون حرف رو زیرش گفتی چی؟ /هان؟ پیام تهیونگ زیر پست؛ یه شب عاشقانه و رمانتیک😈 /من اینو ننوشتم *پس کی نوشته؟اون اکنت رسمی تو هست! با این حرفش بغضش شکست.. *دیگه نمیخوام ریختتو ببینم! و پاشد رفت /جین هو صبر کن! ---- +میا میشه بگی چی شده؟ -چی و چی شده خودت خبر نداری؟ +درباره ی چی؟ -گوشیتو باز کن پیاماتو بخون جیمین که گوشیش رو باز کرد و با دیدن عکس چشماش 8 تا شد😂😄 +این واقعی نیست -عه پس فتوشاپه؟ هق هق اش مثل چند روز پیش شروع شد.. +میا خواهش میکنم به حرفم گوش کن -دیگه نمیخوام ریختتو ببینم! ...همون روز...
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
چت میا و جین هو👆
---- خب این پارت چطور بود؟ 😂🍫 ووت و کامنت یادتون نره😄🍫