Part 4

90 18 0
                                    

تیک تاک ساعت در گذر دقیقه ها برایمان تداعی کننده لحظاتی در گذشته و رویاهایی در آینده است.
هیچ چیز خاصی در این دقیقه نیست، نه مرهمی که مرا درمان باشد و نه باوری که رها کننده از بند اسارت باشد؛ مغزمان با صدایی بلند فریاد سر میدهد و در پی راهی است تا بتواند خود را از تَنِش بیرون بکشد.
جلوی آینه می ایستم و با لبخند به خود مینگرم، هنوز در ابتدای جوانی به سر میبرم اما گویی در دالان های تاریکی سر در گمم، در پی روشنایی میگردم؛ اما تمام روشنایی ها مانند چشمکی در ثانیه ای، دید شما را به بازی میگیرد، سپس گم میشود و باز حس میکنم که سرما به وجودم رخنه کرده، بند بند وجودم را در قفس خود گرفتار میکند و با تلخندی از من دور میشود؛ گویی دگر قرار نیست این قفس از هم گسسته شود.

◇ Telma

My NotesWhere stories live. Discover now