part(7)

683 82 1
                                    

Tea:
به بار رفتم و شروع کردن به کار کردن باید دوساعت کار میکردم و بعد میتونستم برم خونه

دوساعت بعد:

به خونه رسیدم در زدم که نامجون هیونگ باز کرد
نامجون: ته ته میدونی چقدر نگرانت بودیم
_ببخشید هیونگ
نامجون:باید همه چی رو بهمون توضیح بدی زود فقط وایسا تا جیمینم برسه
_باشه هیونگ
جیمین هیونگم رسید من همه چی رو براشون توضیح دادم

روز بعد:

امروز تو مدرسه کوکی رو ندیدم یعنی نیومده بود چون تز دوستاش پرسیدم گفتن که نیومده
رفتم خونه اولین کاری که کردم به کوکی زنگ زدم ولی گوشیش خاموش بود نگران شده بودم
دو هفته گذشته و فهمیدم که کوک منو ترک کرده و رفته امریکا از اون موقع به بعد حالم خیلی بد شده دیگه به بار نمیرم و خیلی کم حرف میزنم غذا درست حسابی نمیخورم
چطور ممکنه کوکی من منو ترک کرده باشه!؟
این غیر ممکنه نه امکان داره
درست تو ذهنم همش اینارو میگفتم ولی حقیقت داشت کوک منو ول کرده منو تنها گذاشته و رفته باورم نمیشد
یک ماه شده که کوک منو ول کرده تازگیا احساس خوبی ندارم سر گیجه و حالت تهوع دارم به غذا واکنش نشون میدم نامجون هیونگ بهم گفته بود باید برم دکتر چون حالم واقعا بد بود قرار شد امروز بعد از ظهر با نامجون هیونگ و جیمین هیونگ بریم دکتر

مطب دکتر:

نوبت ما شد رفتیم تو
دکتر:سلام بفرمایید مشکلتون چیه؟
نامجون هیونگ شروع کرد به توضیح دادن
بعد از توضیحات نامجون هیونگ دکتر گفت
دکتر:شاید شما حامله باشید بیبی جک رو امتحان کردید ببنید حامله هستید یا نه!؟
با این حرف دکتر هنگ کردم یعنی چی!؟
من حامله ام!؟
از کی!؟
ولی من فقط با یه نفر خوابیدم اونم کوکی بود
یعنی من از کوکی حامله ام!؟
نام جون هیونگ گفت نه نگرفتیم
دکتر:اشکال نداره همینجا من ازمایش میگیرم همراه سونوگرافی که ببینم حامله هستن یا نه
من تازه 17 سالم بود حامله شدن برای من خیلی زود بود ولی اگه حامله باشم میخوام نگهش دارم و بزرگش کنم چون همیشه دلم میخواست یه بچه داشته باشم ولی اون بچه ی کوکی بود درسته تو این چند وقت از کوکی متنفر شده بودم ولی کوکی از کجا میخواد بفهمه که این بچه اون!؟
درسته اون نمیفهمه اون منو ترک کرده
ازمایش دادم و حدود یک ساعت بعد دکتر صدامون کرد که جواب ازمایش رو بهمون بگه
دکتر:خب جواب ازمایش شما مثبته بهتون تبریک میگم شما حدود یک ماه و خورده ای هست که باردارید
از یه طرف خوشحال شدم که دارم بچه دار میشم و از یه طرفت ناراحتم که این بچه کوکیه
بعد از سونو گرافی اومدیم خونه نام جون هیونگ گفت که با مدیر حرف میزنه که من تو خونه با نامجون هیونگ درس بخونم و جیمین هیونگ گفت دیکه تو بار کار نمیکنه رفتارشون بعد از اینکه با دکتر تنهایی حرف زدن تغییر کرده

فلش بک:

دکتر:شما باید خیلی مراقب اقای تهیونگ باشید حاملگی برای مرد ها سخت تر هست و خطرناک تر نباید زیاد کار کنه و خسته بشه از استرس و مشغله فکری باید دوری کنه چون هم برای خودش و هم برای بچه اش مثل سم میمونه خورد و خوراکش باید عالی باشه چون اقای تهیونگ مرد خیلی ضعیفیه توی دوران بارداری بهونه گیر و عصبانی میشه بی حوصله و از این جور رفتار سعی کنید هر رفتاری کرد باهاش کنار بیاید لطفا مراقب باشید چون اقای تهیونگ دوران حاملگی سختی خواهند داشت
نامجون:نگران نباشید ما حواسمون هست
دکتر:پدر بچه کجاست؟
جیمین: اون ترکشون کرده
دکتر:خدای من این خیلی بده ولی اشکال نداره کاری کنید که جای خالیش رو احساس نکنه و ناراحت و یا نگران نشه مراقبش باشید
نامجون:چشم و ممنون

پایان فلش بک:

Jm:
پنج ماه گذشته و ته خیلی بهونه گیر شده غذاش رو نمیخوره و باعث میشه بزور بهش غذا بدیم باهامون بعضی اوقات عصبی رفتار میکنه ولی حق داره اون حامله هست و ماهم چیزی نمیگیم و سعی میکنیم باهاش خوب رفتار کنیم
شکم ته بزرگ شده و ته کمی تپل شده خیلی کیوت شده
و تو این چند وقت هیچ خبری از کوک نیست و این بعضی اوقات ته رو ناراحت میکنه ما همیشه کاری میکنیم که ته به اون فکر نکنه ولی بازم نمیشه
من تو یه شرکت سامسونگ کار میکنم امروز قرار بود رییس جدیدمون از امریکا بیاد شنیده ام که میگن سنش پایینه
همه منتظر رییس جدید بودیم که بالاخره اومد
با چیزی که دیدم چشام چهارتا شد او..... اون....

خب خب پارت جدید امروز دوباره پارت اپ میکنیم
امیدوارم خوشتون بیاد🌈💜🌈💜🌈💜🌈💜

Its Hard But Im Ok [Complete]Where stories live. Discover now