🚬Lovely bet💶 (part 10)

854 106 27
                                    

_عاااا...عاااا...عاااههه...عععااا...عاییی‌‌‌‌...عاه عاه ااهههه...

با هر ضربه ی وو داخل خودش به جلو پرت میشد و ناله های گریه مانندش بلند تر میشد...

وویونگ درحالی که بوت های سفت سان و توی مشتش گرفته بود محکم توی سوراخ تنگ و خیس سان ضربه میزد به ناله های شهوت انگیزش گوش میداد...

+هووووم...فااااک...عاه...خوبه؟(اسپنک)هوم؟...

سان درحالی که اب دهنش از گوشه ی لبای خیسش اویزون بود ناله ای کرد و دست وو رو گرفت...

_اوومم...عاااایی...عاهه...میشه...هعوومم‌...ی...یکم..عاع...صبر...کنننی...عاااهههه...

وویونگ ضربه هاشو متوقف کرد و روی کمر لرزون سان خم شد...

از خط باسن تا گردنشو بوسید و دستشو زیر سان برد...

با یه دستش سینه هاشو مالید و با دست دیگش مشغول هندجاب دادن به عضو سفت شده ی سان شد...

+هووووم...عااااه...پسررر خوب...اوه...افرین...اروم باش...

سرشو کنار گردن سان که نفس نفس میزد برد و گردنشو خیس مکید و مارک گذاشت...

_عاا...عای...

وو حرکت دستشو تند تر کرد و لاله گوش سان و بوسید...

+هیششش...عزیزززززم...میخوام با هم بیایم...میتونی؟...

سان از حرکت دست وو به خودش پیچید و ناله کرد‌...

_اگ..اگه...نتونم...عههوووم...از...د...دستم عاههه...نارا....حت...م...میشی؟

وو خندید و اشکاشو بوسید...

+عانده...همین که برای من بیای کافیه...عاشق اینم که صورت نازتو موقع به ارگاسم رسیدن ببینم...

لبای سان و بوسید و مک ارومی بهشون زد...

_ا...ارگان؟...

+نه نه عزیزم...فعلا ولش کن عاه...بعدا...برات میگم...

_اوم...

وو اروم خودشو عقب برد که کمر سان بالا پرید...

سینه ی سان و تو مشتش گرفت و دستشو از روی دیکش برداشت...

+شروع کنم؟...

_عاههه...اوم...

وو لبخند زد ‌و عقب اومد...عرق پیشونیشو پاک کرد و اروم شروع به عقب و جلو بردن لگنش کرد...

سان ناله ی کیوتی کرد و به روتختی چنگ انداخت...

وویونگ بوتشو که به خاطر اسپنک هاش قرمز شده بود و نوازش کرد و توی مشتش گرفت..‌.

+عااه...میخوام سریعتر پیش برم باشه؟...

سان تند تند سر تکون داد و لبشو گاز گرفت...

🚬Lovely bet💶Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ