🚬Lovely bet 💶(part 8)

756 112 31
                                    

درحالی که سویشرتشو که مدام از شونه هاش سر میخورد بالا میداد انگشت وو رو توی مشتش محکمتر گرفت‌...

درحالی که سویشرتشو که مدام از شونه هاش سر میخورد بالا میداد انگشت وو رو توی مشتش محکمتر گرفت‌

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.

وویونگ برگشت نگاهش کرد و جلو تر کشیدش...

+با من راه بیا...انقد عقب نباش بیبی...

سان قدماشو تند تر کرد و دستشو دور بازوی وو حلقه کرد...

_اینجوری میتونم...

وویونگ خندید و بازوشو از دست سان بیرون کشید و شونشو بغل کرد و به خودش چسبوند...

+ولی اینجوری بهتره هوم؟...

سان خوشحال خندید و تند تند سرشو تکون داد...

_داره شب میشه...نمیگی کجا میریم؟...

+نه...یکم صبر داشته باش بچه...

سان با چشماش اسمونو نگاه کرد و نفس عمیقی کشید که قلبش تیر کشید...

سریع جلوی دهنشو گرفت تا صداش درنیاد و وویونگ و نگران نکنه...

نفسای ارومی کشید و دستشو از زیر سویشرتش روی سینش فشار داد که وویونگ ایستاد...

+خب...میخوام با دستام چشماتو ببندم باشه؟...

سان با گیجی نگاهش کرد و سر تکون داد که وو پشت سرش رفت و دستاشو روی چشماش گذاشت...

شقیقه ی سان و بوسید که سان با ترس تو جاش لرزید...

وو لبخندی زد و سرشو کنار گوشش برد...

+چیزی نیست کیوتی من بودم...حالا اروم برو جلو باشه؟ من مراقبتم...

سان اروم سر تکون داد و قدمای کوچیکی برداشت و جلوتر رفت...

_داریم کجا میریم وویونگی...

+برای بار هفتم میگم...خودت میفهمی...

سان لباشو غنچه کرد و به راهش ادامه داد که وو ایستاد...

سرشو کنار گوش سان برد و کک و مک  گردنشو بوسید...

+تولدت مبارک Lovely bet(شرط دوست داشتنی)...

دستاشو از روی چشم سان برداشت که سان با دهنی باز اروم چشماشو باز کرد...

دستاشو از روی چشم سان برداشت که سان با دهنی باز اروم چشماشو باز کرد

Oups ! Cette image n'est pas conforme à nos directives de contenu. Afin de continuer la publication, veuillez la retirer ou mettre en ligne une autre image.
🚬Lovely bet💶Où les histoires vivent. Découvrez maintenant