درو باز کرد و سانی که توی بغلش خواب بود و اروم روی تخت گذاشت...
اروم سوییشرتشو از تنش بیرون اورد و روی جالباسی اویزون کرد...
موهای طلایشش که داشتن کم کم بلند میشدن و از صورتش کنار داد و پیشونیشو بوسید...
سان صدای ضعیف و کیوتی از خودش دراورد که وویونگ لبخندی زد و نوک دماغشو بوسید...
دوباره ناله ی کیوتی کرد که وو لباشو مکید و ول کرد که صدای لُپ مانندی داد...
سان لباشو مزه مزه کرد و لیسید و اروم چشماشو باز کرد که وویونگ و جلوی صورتش دید...
چشماشو مالید و دستاشو دور گردن وو حلقه کرد...
_کی خوابم برد؟...
وویونگ خندید که سان پاهاشم بالا اورد و دور کمر وو حلقه کرد...
وویونگ روی تخت اومد و روی سان خیمه زد...
+توی کوچه از خستگی دیگه نمیتونستی راه بری ...اصلا فهمیدی خوابت برد؟...
سان لباش شکل o شد که وو سریع بوسیدش...
_واقعا؟...فکر کردم وقتی اومدیم خونه خوابیدم...
وو سرشو توی گردنش برد و عمیق بوییدش و خودشو روش انداخت...
+عووممم...چقدر گرمی...
سان سریع دستاشو از روی وو برداشت و سعی کرد بلند شه...
_عاه....ببخشید...الان بلند میشم...
وویونگ با تعجب بهش نگاه کرد و از رانهاش گرفت و نذاشت بره...
+اوع...کجا؟...چرا معذرت خواهی میکنی بیبی؟...
سان خودشو جلوتر اورد تا از مشت شدن راناش توی دست وو شلوارش پایین نیاد...
_اخه تو از گرما متنفری...خودت گفتی...
وویونگ کمی نگاهش کرد و به فکر رفت...
+اوه...راست میگی...
سان آروم سرشو تکون داد و خواست بلند شه که وو از قصد شلوارشو خودشو همزمان سمت خودش کشید...
+اما از گرمای تو خوشم میاد...
سان نگاهی به باکسرش کرد و خواست شلوارشو از دست وو بگیره که وویونگ کامل شلوارشو پایین کشید...
شلوار و گوشه ای پرت کرد و تیشرت سان و هم دراورد...
نیپل های صورتیشو بوسید و به چشمای کشیدش نگاه کرد...
+مخصوصا اون سوراخ تنگ و کوچولو که از همه جا گرم تره...
سان تو جاش لرزید و روتختیو تو دستاش مشت کرد...
_م...میخوای از اون کارا بکنیم؟...
وویونگ گونه ی استخوانیشو بوسید و کنار گوشش با صدای گرمش لب زد...
ESTÁS LEYENDO
🚬Lovely bet💶
Fanfic[تمام شده✅] جونگ وویونگ ماهرترین غمارباز گی بار معروف سئول یه شب سر نگهداری از پسر مریضی که پدرش اونو به بار فروخته شرط میبنده و...درکمال تعجب میبازه... سلامممم سان هستم😄👋🏻 با یه مینی فیک ووسان اومدم امااااا... اینسری وویوتگ تاپه🤩 این اون فیک جد...