𝖲𝖪𝖹 𝖲𝗁𝗈𝗋𝗍 𝗌𝗍𝗈𝗋𝗂𝖾𝗌'

Wet hoodie - Minsung

• Scenario
• Writer: Sora

_____

ولم نکن.

وقتی تنها زیر بارون وایسادم و هودیم خیس شده، ولم نکن.
دستم رو بگیر تا سمت دورترین کافی شاپ زیر بارون بدوییم. پیشونی خیس از بارونم رو ببوس و برام قهوه با شکر سفارش بده، همونطور که دوست دارم. تو میدونی چی دوست دارم مگه نه؟

سیگار برند موردعلاقم رو بخر، قبل اینکه بین لبام بذاریش بوسه ای روی لبهای خشکم بذار و بعد با سیگار خودت برام روشنش کن.

توی مسیر برگشت برات میرقصم، میخندم، میخونم و دستات رو گرم میکنم. تو از صدای خنده هام خوشت میاد مگه نه؟

منم از نگاهت بهم وقتی دارم دیوونه بازی درمیارم خوشم میاد. خوشم میاد وقتی بی دلیل و گاه و بی گاه گونه هام رو میبوسی، بغلم میکنی و بهم میگی که چقدر زیبام.

انقد سیگار هامون رو با سیگار روشن کنیم تا فقط یدونه ازشون باقی بمونه. اونا تنها کسایین که شاهد عشق امشبمون بودن، اونا دیدن امشب بخاطر تو زندگی کردم.
پاکت رو از دستت بکشم بذارمش توی جیبم و با تهدید بهت بگم فقط با خودم حق داری سیگار بکشی! فقط پیش خودم! اجازه نداری حتی یه روز از من کمتر زندگی کنی مینهو!

برای آخرین بار توی اون شبِ کوتاه لب هام رو ببوس و بگو بدون من هیچکاری نمیکنی.
منم ببوسمت و بهت بگم از شدت دوست داشتنت از کل دنیا متنفرم....

اما؛
اما تو اینکارارو نکردی.
زیر بارون دستام رو ولم کردی.
حالا، با لباس های خیس روی پشت بوم اپارتمانم نشستم و آخرین سیگار رو از پاکت درمیارم و با فندک قدیمیم روشنش میکنم.

همون که تو برام خریدی، یادته؟ میدونم که یادته.
آخرین دونه رو روشن میکنم و به دودش اجازه میدم تا بیاد پیشت و بهت بگه چقدر دلتنگتم.

بهت رسید؟ بهت گفتن چقدر دوستت دارم؟
با قدم های بلند سمت لبه ی پشت بوم میرم.
امیدوارم جای قدم هام، نفسی که از ریه هام خارج میشد و بادی که جلوم رو میگرفت، بهت بگن همه ی اینا برای تو و بخاطر تو بود.
زندگیم، مرگم، همه ش بخاطر تو بود.

وقتی لبه ی پرتگاه وایسادم، به این فکر میکنم با بوسه هات چه بالهای زیبایی برام ساختی.
با هربار لمس لب هات من رو بیشتر شبیه خودت کردی.
فرشته ی طرد شده ی دوست داشتنیم، اون بالهایی که بهم دادی من رو نجات ندادن.

عشقِ ابدیِ من، اگه توی زندگی بعدی همراهم بودی، تنهایی پرواز کردن رو بهم یاد بده.
من همیشه منتظرتم، برای عشقت ناقصم و در التماس تکاملم.