باورم نمیشه دوباره چشیدمش...
طعم لب هات و نرمی لذت بخششون زیر دندون هام
دیگه چی میتونست باشه جز بهشت؟وقتی با ست نوشیدنیای مورد علاقت وارد دفتر کارت شدم فقط میخاستم بهت یه انگیزه کوچولو برای ادامه روز بدم اما تویی که این روزا تبدیل به مرد سوپرایز کننده و غیر قابل پیش بینی ای شدی تمام محاسباتمو بهم ریختی...
شنیدن دوباره ی دوستت دارم از طرف تو درست مثل یه رویای خنک تو یه شب گرم تابستونی بود اما این بار بوی واقعیت میداد ...
وقتی کمرمو تو دستات گرفتی و تمام اجزای صورتمو بوسیدی و دوباره حرفای شیرینی که پنج سال پیش هر روز در گوشم زمزمه مبکردی بهم گفتی تازه حس کردم که دارم از اون رویای شبونه بیرون میام...
این واقعی بود ...
بودن کنارت ، لمس کردنت و شنیدن صدات درست نزدیک گوشم ...این رویا نبود ...
این یه هدیه بود ، یه هدیه که میگفت وقتشه گناه شیرین کوچولومونو از سر بگیریم ...گناهی به نام عشق...
YOU ARE READING
Sweet little sin~
Romanceاین یه قصه کوچولو از یه گناه کوچولوی شیرینه که به شیوه متفاوتی بیان شده ... کاپلش چانلیکسه و ژانر نامه نگاری/خاطره نویسی داره تقدیم به کسایی که مثل من عاشق چیزای کوچولوی شیرینن...