Decline

36 13 2
                                    

صورت سفید وحساسش به خاطر باد سرد و شدیدی که می وزید سرخ شده بود و هر لحظه بیشتر سعی می کرد خودشو توی پافر بادی بزرگش بپوشونه. ولی از طرفی هر چی بیشتر حرف می زد حس می کرد بیشتر داره از درون گرم میشه.

بروشور های چیده شده روی میز رو با اومدن هر کدوم از بازدید کننده ها برمی داشت و با تعظیم کوتاه بهشون می داد.

چینگ‌شوآن اهمیت زیادی به مردمی که می یومدن و می رفتن نمی داد و بیشتر مشتاق شنیدن حرفای شیه لیان بود.

مینگ‌یی با بی حوصلگی بیشتر سعی می کرد به شیه‌لیان کمک کنه و جای دوست‌دختر هیجان زده شو پر کنه.

- شیه گه‌گه! بقیه شو بگو...

شیه‌لیان لبخندی زد و با صدای آرومی ادامه داد: شوآن واقعا پراسترس بود...اون...خب اون واقعا خوشتیپه...می دونی...واقعا سخته بهش بی توجه باشی!

دختر قد کوتاه با چشم های درشتش بی صدا ذوق کرد و دست هاشو جلوی دهنش نگه داشت...

- می خوام ببینمش...می خوام ببینمش...خواهش می کنم دفعه بعدی منو با خودت ببر!

شیه‌لیان به یک بازدیدکننده تعظیم کرد و با چشم هاش به مینگ‌یی اشاره کرد. مینگ‌یی چشم‌هاشو گردوند و دوباره چند تا بطری آب روی میز جلوش گذاشت!

چینگ‌شوان برای دلجویی از دوست‌پسرش از بازوش آویزون شد...

- همه میدونن هیچکس جای تورو برای من نمی گیری ولی حتی خودتم راجب هواچنگ کنجکاو بودی!

مینگ‌یی جوری که انگار از صبح کلی کار کرده صورتش رنگ پریده بود و زیر چشماش سیاهی محوی دیده می شد. شیه لیان به غیر چند مورد خیلی کم یادش نمی یومد که مینگ‌یی سرحال و هیجان زده باشه.

- حداقلش می دونم فقط داری ذوقشو میکنی و اگه می خواستی هم شانسی در مقابلش نداشتی!

شیه‌لیان آروم خندید و شوآن فقط لباشو جمع کرد.

- دوباره کی می بینش گه‌گه؟

دختر جوون دوباره سر بحثش با شیه لیان برگشته بود.

- نمی دونم راستش...فکر کنم باید منتظر خبرش بمونم...

شیه لیان شروع کرد به بازی کردن با بروشور های روی میز... سه روز از دیدارش با هواچنگ گذشته بود ولی هنوز خبری ازش نشده بود...

- وااااااو اون دیگه کیه؟

با صدای متعجب مینگ یی؛ شیه سرشو بلند کرد... پسر قدبلند با حیرت چیزی رو به چینگ شوآن نشون میداد!

- چه ماشین خفنی!

شیه‌لیان با کنجکاوی گردن کشید تا ببینه چی نظر اون دو نفر رو جلب کرده.

Plumeria in Red WineWhere stories live. Discover now