My Bride Part 4

44 15 18
                                    


+یعنی چی این حرفت ؟ حالا که بعد از این همه مدت عشقمو پیدا کردم رهاش کنم ؟

تهیونگ با کوبیدن لیوان شیشه ای به دیوار بلند سر یونگی فریاد زد و نفس نفس زنان سرجاش وایستاد

یونگی سرشو به اطراف تکون داد و نفسشو با حرص بیرون داد
تهیونگ همیشه اونقدر عجول بود
بدون اینکه اجازه بده یونگی حرفش رو تموم بکنه عصبانی شده بود و از عالم و آدم شاکی بود

_وقتی میگم به حرفام کامل گوش نمیدی همین میشه دیگه میگم دو دقیقه آروم بگیر تا کامل همه چیزو بهت توضیح بدم

تهیونگ ناامیدانه روی مبل نشست و موهای مشکی رنگشو بین دستاش قفل کرد

+یک راهی وجود داره

تهیونگ با شنیدن این حرف جرقه ای از امید رو ته دلش حس کرد حاضر بود هرکاری بکنه

+باید ببوسیش ، این چیزی بود که ته اون طومار لعنتی نوشته شده بود
میدونم بابت خوندنش بدجوری مجازات میشم ولی لازم بود تا برای تو و اون الهه ی کوچولو راه حلی پیدا کنم

تهیونگ قطر اشکی از گوشه ی چشمش چکید و از جاش بلند شد

به طرف یونگی رفت و روبه‌روش وایستاد

_چطور باید این کارو بکنم ؟

یونگی نیشخندی زد و با نگاه به پسری که بالا سرش وایستاده بود گفت

+تو با اون الهه خوش میگذروندی از من میپرسی که چطور باید یک نفرو بوسید ؟ هیچی فقط لبهای لعنتیتو بزار روی لبهاش

تهیونگ سرشو پایین انداخت و با کنار زدن موهای بهم ریخته اش گفت

_منظورم این نیست ، منظورم اینه چطور باید متقاعدش کنم که ببوسمش
خودت میدونی الان ما توی چه شرایط فاکی هستیم و اون منو نمیشناسه چطور باید ببوسمش؟

یونگی از جاش بلند شد و با گرفتن شونه های پسر به چشمهای مشکی رنگش زل زد

اون پسر واقعا عاشق بود

+همین حالا ، برو خونه اش و وقتی که خوابه ببوسش راحت ترین کار ممکن ، تو که یک الهه ای به راحتی میتونی وارد یک خونه بشی

تهیونگ اخماشو توهم کشید و گفت

_این یک تجاوز محسوب میشه

+فقط انجامش بده کیم ، بهم بگو دوستش داری ؟

_معلومه

+میخوای به دستش بیاری ؟

_صددرصد

+پس همین الان برو و وقتی که خوابه ببوسش ، طوری که خودش نفهمه

یونگی تهیونگ رو به عقب هل داد و با زدن بشکنی اونو به خونه ی جیمین برد

تهیونگ سرشو بلند کرد و خودش رو دقیقا کنار تخت جیمین پیدا کرد .
یک خونه ی قدیمی و داغون که سرماش میتونست یک آدم رو تا عمر داره مریض بکنه

MY BRIDE Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz