یادبودی برای قلب تپنده ام

19 4 10
                                    

این بار
بدون نیش و کنایه
بدون استعاره
بدون وزن و قافیه
میخواهم بگوبم دلگیرم

دلم گیر جایی نیستو
دلگیری ام از همین است

دلم را از سینه بیرون کشیدمو
قفلش کردم به دست دیگری
اما او
شکاندش
دلم را نه
قفلش را

خراب شد
دیگر به جایی قفل نشد

بار دیگر گشتم
نصف دنیا را زیر پا گذاشتم
سخت ترین قفل را یافتم

دادم بندش زدند به دلم
دلم بار دیگر قفل دار شد

رفتم و این بار
با احتیاط کلیدش کردم به زلف دیگری
تا دستش نرسد جدایش کند
تا لا به لای آن اشفتگی چشمش به آن نیفتد
تا نکند هوس باز کردنش به سرش بزند

نم نمک دلم را سخت گیر دادم
غافل از اینکه سنگینیش
اورا متوجه می سازد

دور دنیا را گشتم تا سخت ترین را پیدا کنم
اما یادم رفت کلیدی برایش بسازم
فقط قفلش را خرید
کلیدش یادم رفت
تا قبل از شکستن دوباره اش جدایش کنم


سرش را تکاند و برگرداند
موهایش را وحشیانه تکاند
این بار هم شکست
هم خودش
هم قفلس
نه جایی بند شد
نه سر هم شد

شد وصله پینه های درون سینه ام
که حتی همان جا هم‌ نمی ایستد

روزی را میبینم ک در دوردستی
در خرابه ای
خاکش کنم
تا انقدر جلوی دست و پایم را نگیرد
خاکش میکنم
شاید یادبودی برایش ساختم
ارامیده اینجا
دل تپنده ای
دل خروشنده ای
دلی بی دلیل
دلی بی مکان
دلی که نورش را از دست داده
بخواب قلب بی عزیز من

....

Abol.

L..Y..A...

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Aug 21, 2021 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

midnight notesWhere stories live. Discover now