این بار
بدون نیش و کنایه
بدون استعاره
بدون وزن و قافیه
میخواهم بگوبم دلگیرمدلم گیر جایی نیستو
دلگیری ام از همین استدلم را از سینه بیرون کشیدمو
قفلش کردم به دست دیگری
اما او
شکاندش
دلم را نه
قفلش راخراب شد
دیگر به جایی قفل نشدبار دیگر گشتم
نصف دنیا را زیر پا گذاشتم
سخت ترین قفل را یافتمدادم بندش زدند به دلم
دلم بار دیگر قفل دار شدرفتم و این بار
با احتیاط کلیدش کردم به زلف دیگری
تا دستش نرسد جدایش کند
تا لا به لای آن اشفتگی چشمش به آن نیفتد
تا نکند هوس باز کردنش به سرش بزندنم نمک دلم را سخت گیر دادم
غافل از اینکه سنگینیش
اورا متوجه می سازددور دنیا را گشتم تا سخت ترین را پیدا کنم
اما یادم رفت کلیدی برایش بسازم
فقط قفلش را خرید
کلیدش یادم رفت
تا قبل از شکستن دوباره اش جدایش کنم
سرش را تکاند و برگرداند
موهایش را وحشیانه تکاند
این بار هم شکست
هم خودش
هم قفلس
نه جایی بند شد
نه سر هم شدشد وصله پینه های درون سینه ام
که حتی همان جا هم نمی ایستدروزی را میبینم ک در دوردستی
در خرابه ای
خاکش کنم
تا انقدر جلوی دست و پایم را نگیرد
خاکش میکنم
شاید یادبودی برایش ساختم
ارامیده اینجا
دل تپنده ای
دل خروشنده ای
دلی بی دلیل
دلی بی مکان
دلی که نورش را از دست داده
بخواب قلب بی عزیز من....
Abol.
L..Y..A...
![](https://img.wattpad.com/cover/239490177-288-k481344.jpg)
YOU ARE READING
midnight notes
Randomیه شبایی میزنه به سرم یه سری چیزا مینویسم یه جور تخلیه احساسات چیزایی رو که به زبون نمی یارم