part4

124 29 2
                                    

جیمین__واقعن باید بریم مدرسه میشه نریم؟خواهششششش

توی راه مدرسه سه نفری قدم میزدن و میخندیدن

ولی واقعن حق با جیمین بود شاید میشد یه کاریش کرد

تهیونگ__خب بیاید نریم ولی چیکار کنیم؟

کوک__اوم بریم مغازه هارو ببینیم

جیمین__نه بریم بار

کوک__من تاحالا بار نرفتم

تهیونگ__پس بریمممم

نامجون__ایول سر راه دوتا دخترم بردارین ببریم😈

جین__خفه شو فقط میریم یه ذره مایع مست کننده میخوریم میایم (بروبچ فرشته است پس لغتاش ادبیه)

یونگی__آره میتونیم اگه جیمینم رفت پیست رقص بکشیمش

کوک*__تو مگه وژدان نیستی؟بکشمش؟

نامجون__وژدانتون کراش زدههههههههه

جین__عه ادب نامی یونگی جان در اتش عشق سوخته

و کوک بود که توی دلش قهقه سر میداد

بار شلوغ بود پر از آدمایی که میرقصیدن مینوشیدن و میمالوندن😐

یه گوشه نشستن

تهیونگ به بارمن یه چیزی گفت که توی اون شلوغی نشنیدم

چند دقیقه بعد سه تا لیوان جلومون بود

تهیونگ کمی ازش نوشید

چقدر توی اون استایل خفن بود....خیلی دلم میخواست جای اون بودم

هم زیبا و جذاب هم کیوت و مهربون.....چیزایی که هیچوقت نداشتم

کمی ازش نوشیدم که دیدم جیمین همشو سر کشید و سمت پیست رقص رفت

یونگی__لیوان وبشکن برو بکشش

بدون توجه به یونگی منو تهیونگم بهش پیوستیم

میون اون جمعیت شاید سکسی نمیرقصیدیم  شاید احمقانه و دیوانه وار پیش میرفتیم

ولی شیرین بود

اون دوستی شیرین بود و اون عشقی که کم کم کوک و میگرفت

بعد بار تهیونگ همه رو برده بود بالا پشت بوم خونه یه زیر انداز و کلی هله و هوله آوده بود

جیمین و کوک غرق ستاره ها بودن

جیمین__بیاید قول بدیم همیشه دوستیم و همیشه مواظب همیم

اونشب اون قول فقط بین جیمین و تهکوک نبود توی اون جمع نامجون و یونگی هم قول دادن

کوک توی بغل تهیونگ خوابیده بود

و جیمین روی زیر انداز خواب بود

تهیونگ__قول میدم دوست داشته باشم کوک ...برای همیشه

شاید کوک بیدار نبود تا بشنوه ولی سه گوشه شنوا اونجا بودن

بعله نامجین و یونگی با لبخندای کثیفی اون جا بیدار بودن

البته یونگی نیمه بیوار بود


های گایز
بابت تاخیر خیلی متاسفممممم ولی واقعا حالم خوب نبود
بابت ووت ها و کامنتاتون ممنون هرچند میدونم لایقش نیستم ولی شماها خیلی لطف دارین
دوستون دارم
شاد باشینننننننن

Do not leave me in the arms of realityTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang