••𝙿𝚊𝚛𝚝⁦6️⃣⁩

485 75 3
                                    

-خیله خب یکاری میتونم برات بکنم.
-چه کاری؟ میشه زود تر شروع کنی؟
تند تند سوالاتش رو پرسید. واقعا تحمل تو وضع براش خیلی سخت بود و اگه با همچین وضعی به آژانس میرفت دردسر میشد‌.
(((+۱۸:)))


-باشه انجامش میدم ولی قبلش تو باید یکاری بکنی.
با فکر اینکه به خالی شدن پسر زیرش کمک کنه و صدای ناله هاش رو بشنوه خودش هم گرفتار همون وضع میشد پس بهتره بود به خودش هم یکم لذت ببره.
-کاری که ازت میخوام ممکنه یکم برات چندش آور باشه ولی خب چاره ای نیس برای اینکه بدنت آسیب نبینه مجبوریم وگرنه منم بدم نمیومد کار دیشبو تکرار کنیم.
همون طور که توضیح میداد زیپ و دکمه شلوار خودش رو هم باز کرد و عضوش رو بیرون کشید.
-با...باید چیکار کنم؟
-چرا انقد سوالای سخت میپرسی...
هوفی کشید و با دست آزادش شقیقه هاش رو ماساژ داد.
-باید بزاریش تو دهنت...
با صدای آرومی توضیح داد و چشم های پسر کوچیک تر با تعحب گشاد شد.
-مثه دیشب پیش بریم لطفا. من نمیتونم اینکارو بکنم.
-بهرحال تنوع لازمه توله عزیزم پس لطفا انجامش بده تا برات عادی بشه‌.
آب دهنش رو استرس قورت داد و چشم هاش رو بست و لب هاش رو نزدیک عضو پسر بزرگ تر برد.
کاری که آکو ازش خواسته حتی از کار هایی که آژانس بهش میداد هم سخت تر بود اما به قول خود آکو بالاخره یه روزی باید انجامش میداد پس بهتر بود الان انجامش بده تا براش عادی بشه و خوشبختانه زیاد هم طول نکشید. چند بار اون عضو رو با چشم های بسته توی دهنش حرکت داد و قبل از اینکه اون مایع داخل دهنش خالی بشه عضو از دهنش بیرون اومد و نفس راحتی کشید.
-خب حالا نوبت توعه که یکم لذت ببری.
آروم دوباره روی تخت خوابوندش و روش خیمه زد و عضوش رو توی دستش گرفت.
-زود تموم میشه نگران نباش.
دم گوشش زمزمه کرد و لاله گوشش رو خیس بوسید و پایین تر رفت و چند تا بوسه هم به گردنش زد و شروع به مک زدن پوستش کرد و در حین این کار ها دستش رو روی عضو پسر زیرش تکون میداد و بالاخره بعد از چند دقیقه اون هم ارضا شد.
(پایان +۱۸)

-خوب بود توله من؟
به تکون دادن سرش به نشونه مثبت اکتفا کرد و دست هاش دور گردن آکو حلقه کرد. اگه هنوز عصبانی بود مثل چند دقیقه قبل اصلا تن به چنین کاری نمیداد چه برسه به اینکه بگه خوب بود اما دیگه خود عصبانیش وجود نداشت و جاش رو به خود آروم و ساکتش داده بود.
-ازم راضی بودی؟
ناخودآگاه پرسید و منتظر آکو رو نگاه کرد.
-با اینکه بار اولت بود ولی خوب انجامش دادی.
بوسه ای به نوک بینی آتسوشی زد و با لبخند بهش چشم دوخت.
-میخوام...میخوام...
-چی میخوای ببر خوشگلم؟
-تا ابد اینجا تو بغلت بمونم.
-منم دلم میخواد اما بقیه چی؟ چیکارشون کنیم؟
موهاش رو کنار زد و بوسه ای به پیشونیش زد.
-نمیدونم فقط میدونم تورو میخوام.
-یکم زمان بده تا بتونیم بهشون بگیم باشه؟ فقط یکم صبر کن.
-یعنی تا اون موقع باید یواشکی باهم باشیم؟
با چشم های نگران و لب های آویزون شده پرسید.
-متاسفانه اره اما اصلا نگران اونش نباش خودم حواسم به همه چی هس.
با حرف آکو لبخند جای چهره غمگینش رو گرفت و سر تکون داد. حتی اگه احساساتشون زود گذر بود میخواست تجربش کنه. این نتیجه بود که گرفته بود.
•••••••
-آتسوشی کون گردنت چیشده؟
-هیچی بخاطر پشس. پشه های لعنتی گیر دادن به گردن من.
به سرعت توضیح داد و دستش رو روی گردنش کشید و دست دیگش رو زیر میز مشت کرد. اصلا توی اون لحظه یه این فکر نکرده بود که نباید گردنش مارک بشه.
-من که شک دارم پشه بوده باشه‌.
کونیکیدا با چشم های ریز شده نگاه مشکوکی بهش انداخت.
-اگه میگه پشس حتما پشس دیگه چقد مشکوکی تو.
-چقد احمقی تو دازای‌.
چشم غره هم به دازای رفت و با دفترش مشغول شد.
-اگه بخوای میتونم جاشونو خوب کنم.
یوسانو قهوه به دست روبه روش نشست.
-نه ممنونم خودش خوب میشه. میرم بیرون یه هوایی بخورم.
به سرعت از روی صندلیش بلند شد و از کافه خارج شد. هرچقدر بیشتر میموند بیشتر سوال پیچش میکردن و شرایط رو براش سخت میکردن پس بهتر بود فعلا از اونجا بره.
-تو اینجا چیکار میکنی؟

🤍𝓑𝒍𝒂𝒄𝒌 𝒂𝒏𝒅 𝓦𝒉𝒊𝒕𝒆🖤Donde viven las historias. Descúbrelo ahora