پایتخت الهی در هیاهوی اخبار و شایعات میسوخت درست مثل همیشه اما اینبار تنها شایعات نبودن که لایه ی معنوی رو تصرف کرده بودن
تمامی اخبار چند روز گذشته مربوط به مفقود شدن یا کشته شدن افرادی بود که به منطقه ی لیومنگ رفته بودن ،
گفته می شد مدتیه که اون منطقه تحت تصرف چند روح شیطانی ضعیفه که برای عبادت کننده های معابد مختلف دردسر درست میکنن ؛ اوایل این چیزی بود که همه بهش فکر میکردن
اما تمامی مشکلات وقتی شروع شدن که اولین نفراتی که به اونجا فرستاده شدن بدون هیچ رد و نشونه ای ناپدید شدن درست مثل ذرات شن وسط طوفان فقط یه جنازه از بین ۴ نفر پیدا شد که متعلق به عمارت مینگ گوانگ بود
تمامی بدن مرد نگون بخت کبود و به رنگ ارغوانی تیره تبدیل شده بود بدون کوچک ترین رد یا جای زخم " تقریبا هیچی ! "
واکنش بدن قربانی شبیه مسمومیت بر اثر زهر یا سمه یه جور خزنده بود اما بازم بی نتیجه به نظر میرسید چون خبری از جای نیش نبود و پوستش کاملا سالم بنظر میرسید
مفقود شدن مقامات دون پایه و جنگجو ها ، کشته شدن عبادت کننده ها و معمای جنازه باعث شد آتش شایعات منطقه لیومنگ تبدیل به سر تیتر مباحث مقامات بهشتی شده بود جوری که حتی جون وو امپراطور بهشتی ام نمی تونست اونها رو کنترل کنه
ممکن بود تمامی این قضایا به وقت گذرونی یه شاه عالی رتبه ارواح مربوط بشه یا گردهمایی چند روح شیطانی برای تغذیه از موجودات بی گناه
اضطراب وصف نشدنی ای خدایان رو ساکت کرده بود و موج وحشیانه ی عصبانیت تو تمام گردهمایی ها نقش بسته بود
این سومین باری بود که یه گروه از جنگجو های خبره از پایتخت الهی به اون منطقه فرستاده میشد
و مثل دو بار قبلی هر سه گروه از روی زمين محو شدن …
منطقه ی نفرین شده ی لیو منگ تبدیل به خاستگاه جدید داستان های شبانه و کابوس مردم عادی همینطور روستا های کوچیک و ناچیز اطرف منطقه شده بود
" و همه ی اینها فقط یک شروع ناچیز بودن"__________
خب قبل از اینکه پارت یک رو بخونین لازم دونستم یه نکته رو بگم
شاید از خودتون بپرسید وقایع داستان تو چه زمانی داره پیش میره باید بگم حول محور داستان زمان مشخصی نداره و یه جورایی خودتون تصمیم میگیرید
و اینکه چارچوب داستان از فرم داستان اصلی یا رمان Heaven's official blessing ایده گرفته شده و مطمئنن یکم کم و کاستی داره ( یه چیزایی هم عوض شده )
YOU ARE READING
Xiangsu"相思"
Fanfictionبا گم شدن اولین گروه از مقامات بارگاه میانی پایتخت الهی مملو از شایعات دیوانه وار شد چه کسی عروسک گردان شایعات بود؟ این سومین باری بود که یه گروه از جنگجو های خبره از پایتخت الهی به اون منطقه فرستاده میشد و مثل دو بار قبلی هر سه گر...