توی روزی که هرماینی حدس میزد پنجشنبه باشه دوباره اونها رو برای دوش گرفتن بردن.
اونو اول و تنها بردن.
دالاهوف دوباره بدن برهنشو موقع شستن ،تماشا کرد.
لباس هاشو تمیز کرد و دونه دونه اون هارو بهش داد تا بپوشه و اول از همه از شرتش شروع کرد.
اون لبخندی زد و انگشتانش و روی پارچه ی نخی کشید، در حالی که هرماینی در مقابل اون ایستاده بود و قطرات آب روی حولش چکه میکرد.
_قدر این لحظه ها رو بدون مادبلاد پس فردا دیگه نیازی به این شرت های کوچیک پیدا نمیکنی.
هیچ واکنشی بهش نشون نداد.
در حال حاضر قادر به سخن گفتن نبود و تمرکزش و روی حرف نزدن گذاشته بود.اون شرتش و زیر حولش برد و لباس هاشو روی بدن خیسش پوشید.
وقتی اونو برگردوندن پنج تا دختر دیگرو بردن.
پنج نفر دیگه که هیچکدوم از نداشتن حریم خصوصی برای دوش گرفتن شکایت نکردن.پس هرماینی اینطور فکر میکرد که این شرایط خاص فقط برای اونه..
در بین دختر ها شنید که حراج شب جمعه انجام میشه.
به اندازه ی کافی راجبش زمزمه هایی رو شنیده بودن که حالا بتونن راحت حدس هایی براش بزنن.
جینی شروع کرد به گشتن دور اتاق ، هرماینی سعی میکرد تا جایی که میتونه جزئیات راجب حراجو بفهمه.
هرماینی به سمت لونا رفت و در حالی که اون داشت با موهای بلوندش بازی میکرد و روی یه چشم بهم زدن می بافتشون ،کنارش نشست.جینی رو به تمام دختر های درون اتاق پرسید: به نظرتون دوباره تلاش کنیم که حمله کنیم؟!درسته که جادو نداریم اما تعدادمون از اونا بیشتره ، به جای پنج در مقابل دو نفر ، ما می تونیم پنجاه در برابر یه نفر باشیم.
سکوت سنگینی اتاق و فرا گرفت تا اینکه یکی گفت: بعد از اون چیزی که اتفاق افتاد ... با پرواتی و لیدیا ... من فقط....!
پانسی در حالی که به ناخن هاش خیره شده بود گفت: اگه من جای تو بودم. بیشتر از زندگی کردن میترسیدم تا مردن.
جینی پرسید: توهم با من داوطلب میشی تا مبارزه کنی ، پارکینسون؟!
پانسی پوزخندی زد:من داوطلب نیستم.
جینی به هرماینی نگاه کرد: هرماینی تو نظری نداری ؟!اون ها تعداد نگهبان هارو بیشتر نکردن، هنوز فقط دالاهوف و یه نفر دیگه اینجان ، دفعه ی بعدی که اونها وارد اتاق شدن ما میتونیم بهشون....نمیدونم.
جینی امیدوار و با هیجان بهش خیره شد.
هرماینی به عقب نگاه کرد.جینی پنج روزه که میتونه یک دوش خصوصی داشته باشه.
VOCÊ ESTÁ LENDO
𝑻𝒉𝒆 𝑨𝒖𝒄𝒕𝒊𝒐𝒏 (translation)
Aventuraدر پی پیروزی دارک لرد بر هری پاتر ، اون هایی که شکست خوردن باید جایگاه جدید خودشون و یاد بگیرن. هرماینی گرنجر ، دختر درخشان قدیمی ، اسیره و جزوی از دارایی های یک انسان شده. به عنوان جایزه ی برتر در حراج اعضای سفارش دهنده و هواداران به بالاترین قیمت...