فلش بک
جونکگوگ حلقه ی دستشو دور کمر تهیونگ محکمتر کرد و تهیونگ باسنشو به عضو بین پاهای کوک مالید و لبخند شیطانی روی لباش نشوند
_هی ما تازه دومین دورمون و تموم کردیم نگو که بازم انتظار دیکمو میکشی
تهیونگ تک خنده ای کرد و همونطور که لخت بود سمت کوک برگشت
_اولین بار بود که روی کاناپه تجربش میکنیم بیا بازم انجامش بدیم
_انجامش میدیم بیب
بدون توجه به اینکه بازم بدون جین سکس کرده بودن تو بغل هم بودن،مثل اینکه بازم جین و یادشون رفته بود
کوک دستی به تار موهای پریشون پسر روبروش کشیدو
بوسه ای روی پیشونی خیس از عرقش بخاطر تحرک زیاد کاشت و روی کاناپه نشست
تهیونگ به تقلید از اون از جاش بلند شد و شلوارش و که زمان سکس رو زمین پرت شده بود و برداشت و مشغول پوشیدن شد«جین»
جونکگوگ مجبورم کرده بود تا این ساعت تو دانشگاه بمونم تا تحقیق احمقانشو انجام بدم در صورتی که میتونستم الان تو تختم باشم یا حداقل روی دیک اون دونفر
اما الان در حالی که از خستگی نای حرف زدن ندارم توی اتوبوس نشستم تا به مقصد برسم
با نزدیک شدن به مقصد هندزفری هارو از گوشم خارج کردم و برگردوندمشون توی کیفم و با انداختن کوله روی دوشم از اتوبوس خارج شدم
حداقل شانس باهام یار بود و اتوبوس و از دست نداده بودم وگرنه باید تو این بارون منتظر اتوبوس بعدی میموندم
ایستگاه به خونمون نزدیک بود و نیاز نبود به زیاد پیاده روی کردن
هوای سرد ماه ژانویه با کسی شوخی نداشت و بی رحمانه باد و بارونشو به به زمین میکوبید و باعث میشد از سرما ترک برداریم
دماغم یخزده بود و شک نداشتم تا الان به رنگ قرمز درومده پس شالگردن مشکی رنگمو دور دهن و بینیم پیچیدم و قدم های سریع تری برداشتم تا به ساختمون برسم
بدنم خیس شده بود زیر بارون چون ده دقیقه منتظر آماده شدن کیک ماهی بودم
امروز روز سختی داشتن و تهیونگم عاشق کیک ماهیه
پله ها رو یکی در میون طی میکردم و لرزش استخونام و بخاطر سرما ندیده میگرفتم
میخواستم در بزنم اما با تصور اینکه خواب باشن اینکارو نکردم
امروز زیادی خسته شده بودن و الان باید تو تختمون خواب باشن
دستای بی حس شدم و سمت جیبم بردم و بعد از خارج کردن کلید در و باز کردم و وارد خونه شدم
موجی از گرما به صورتم خورد و بهم حس خوبی القا کرد و باعث شد لبخندی روی صورتم جا بگیره و با خارج کردن کفش خیس از پام و پوشیدن روفرشی به سمت پذیرایی رفتم اما طولی نکشید که با دیدن صحنه روبروم لبخندم خشکید
جونکگوگ لخت رو کاناپه نشسته بود و تهیونگ فقط شلوار پاش بود و بعد از بوسه ای که جونکگوگ رو لباش کاشت دستش و روی باسنش گذاشت
_آه کوک لعنتی من اونموقع داغ بودم نفهمیدم تو چرا دو بار پشت سرهم اینکارو کردی
_بیبی کی بود چند دیقه پیش داشت باسنشو به زور به دیکم میمالوند و برای دور سوم آمادش میکرد؟
نفسی که تا الان حبس کرده بودم و لرزون از دهنم خارج کردم
بازم بدون من شروع کرده بودن اونم دوبار،پس من و الکی تو اون دانشگاه نگه داشت
از اولشم تحقیق بهونه بود تا باهم تنها باشن
نگاهی به پلاستیک تو دستم کردم و دوباره نگاهمو به اون دونفرکه تا الان متوجه حضورم نشده بودن دادم
حس اضافه بودن بیشتر از هر لحظه ی دیگه ای بهم حجوم اورد
مگه رابطه ما سه نفره نبود؟پس چرا همه ی کاراشون و دونفره میکردن
حموم رفتنشون باهم بود ، خانواده هاشون و دوستاشون از رابطشون باخبر بودن ، حلقه ی کاپلی داشتن
اما من حمومم و تنها میرفتم ، خانوادم و دوستام از وجودشون بی خبر بودن ، هیچ حلقه ی کاپلی نداشتم
من فقط سرگرمی ماه اول زندگیشون بودم؟پس اصلا چرا بهم درخواست دادن که بهشون ملحق شم
خوب یادمه به لطف اون دوتا تمام دوستام و مجبور شدم از خودم دور کنم چون دوست نداشتن با کسی که تو دانشگاهمونه در ارتباط باشم میترسیدن لوبرن و دانشجو ها و اساتید مطلع بشن از رابطه ی ما
متوجه شدم وایستادن اونجا فایده ای نداره و اون دوتا زیادی محو همدیگه ان پس حرکتی به پلاستیک دادم و صدایی ایجاد کردم که هردو سرشون برگشت سمت من
_جین عزیزم کی اومدی
تهیونگ با لحن دستپاچه ای گفت و جونکگوگ با همون نگاه خنثی نگام کرد و مشغول پوشیدن شلوارش شد
_همین الان
لبخندی به صورت خجالت زده ی تهیونگ زدم و پلاستیک و سمتش گرفتم که لبخند متقابل زد و اومد طرفم
_این چیه کوچولو؟
_براتون کیک ماهی گرفتم
_اوووه پسر مرسی کیوتی
دستی به موهای سرم کشید و من و سمت خودش برد و بوسه ای با لبای گرم و داغش روی لبای سرد و خشکم نشوند
_اون دیگه زیر بارون خیس شده به چه دردی میخوره
جونکگوگ با لحن کنایه آمیز گفت و تهیونگ بهش چشم غره رفت
_اره خب شاید اگه بخاطر تحقیق تو نبود منم با ماشین برمیگشتم و تو بارون نمیموندم
با اخم به جونکگوگ توپیدم که تهیونگ بازم مثل همیشه بینمون اومد و بحث و عوض کرد و دستشو زیر چونم گذاشت و سمت خودش برم گردوند
_بیب چرا زنگ نزدی بیام دنبالت؟
شونه ای بالا انداختم و شالگردن و از دور گردنم باز کردم
_شاید چون فک کردم خسته این و خوابید ..ولی مثل اینکه اینطوری نبود
پوزخندی چاشنی حرفم کردم و از بیشتر شدن اخمای جونکگوگ لذت بردم
_برو لباساتو در بیار تا سرما نخوردی
سری برای تهیونگ تکون دادم و سمت پله ها رفتم
وارد اتاق شدم و در و محکم کوبیدم و به دیوار پشت سرم تکیه دادم
محض رضای خدا
من چرا هنوز تو این رابطه کوفتی موندم؟!
دیگه باید به چه زبونی بهم میگفتن گورت و گم کن از زندگیمون بیرون؟
________________________________اینم پارت دوم♥️
من نمیدونم چرا توی همه ی فیکام جین زجر کشیدست
شما به بزرگی خودتون ببخشید ♥️
YOU ARE READING
which ones
Romanceجونکگوگ بدون تهیونگ دیگه جونکگوگ نبود،اتیشی بود وسط دریایی از پلاستیک،هر لحظه شعله ور تر از دقایق قبل جونکگوگ طوفانی بود که هرکسی قادر به کنترلش نبود و اگه تهیونگ و نداشت،معلوم نبود این طوفان چقدر خسارت به مردم وارد کنه پس بهتر بود که جونکگوگ ، تهیو...