part 2

121 36 3
                                    

=آقای بیون.....آقای بیون لطفا بیدار شید رئیس میخواد ببیندتون....

(چشم هاش رو به ارومی باز کرد و بعد از چند دقیقه به خودش اومد)

_واییییی....الان الان میرم پیششون.....

(بعد سریع کارش رو تموم کرد ولی یه حسی بهش میگفت اشتباه کرده ولی خب باید میرفت )

(در زد)

+بیا تو....

_امم سلام آقای پارک اومدم کارم رو تحویل بدم....

+بیا بذارش رو میزم....

_بفرماید....فقط میتونم الان برم خونه ؟..چون دیشب اینجا بودم....

+میتونی بری....

_خیلی ممنون.....

(بعدم از دفتر رفت بیرون)

(چانیول با تلفن شروع کرد به شماره گرفتن)

÷بله ؟....

+سلام شیومین.....

÷سلام قربان حتما کار مهمی داشتید که زنگ زدید....

+آره بیا دفترم....

÷الان میام خدمتتون......

(بعد از چند دقیقه شیومین اومد)

÷بله قربان چه کارم داشتید؟

+میخوام تو این حساب و کتاب چند تا خطا ایجاد کنی که مثلا شخصی که داشته این رو حساب میکرده خیلی خسته بوده.....

÷اما قربا-

+نمیخوام کلمه ای به غیر از بله بشنوم....(با عصبانیت گفت)

÷ب...بله.....

Beakhyun's pov :

_سلام مامان من اومدم.....

×سلام عزیزم چرا دیشب نیومدی ف..فکر کردم اتفاقی برات افتاده ، چرا جواب گوشیتو نمی-

(رفت و مامانش رو بغل کرد)

_مامان نگران نباش تو شرکت خواب بودم.....الان خستم میرم استراحت کنم راستی بکبوم کجاست ؟(راستی تو این فیک بکبوم داداش کوچیکست)

×بیرونه.....

_آهان من میرم بخوابم...(و بعد به اتاقش رفت)

(روی تختش با لباس دراز کشید)

_حس بدی نصبت به حساب و کتاب سود معامله دارم فقط خدا کنه که الکی باشه....

(بعد از چند دقیقه به خواب رفت)

چشم هاش رو باز کرد انگار صبح بود گوشیش رو نگاه کرد ساعت 6:30 رو نشون میداد بعد متوجه 10 تا تماس از کیونگسو شد و بعد هم پیامش رو دید...

[بککککک چرا جواب نمیدیییی؟]

[کجایی ؟ هر موقع پیاممو دیدی بهم زنگ بزن هر ساعتی بود اشکال نداره]

(شماره کیونگ رو گفت)

+الو سلام بک خوبی فکر کردم مردی حالا اینارو وللش فقط باید بدونی دیروز منشی رئیس میخواست از زیر سنگم شده پیدات کنه نمیدونم چی شده فقط شنیدم که شرکت سر معامله با یه شرکت خارجی ضرر کرده....

_شت شت شت بدبخت شدم...

+بک دیگه چه غلطی کردی ؟

_دارم میرم شرکت شاید ببینمت اگه زنده بمونم...

(بعد هم سریع آماده شد و به سمت شرکت حرکت کرد)

_میخوام آقای پارک رو ببینیم....

(منشی سرشو بالا اورد)

÷آقای بیون از دیروز آقای پارک منتظرتونن میتونید برید داخل .....

(بک قشنگ میتونست از قیافه ماری که پشت میز نشسته بود بخونه که میگه اگه زنده بیرون اومدی من خودمو میکشم ولی نمیای)

+ببین کی اینجاست...آقای بیون چطور به خودت جرعت دادی بیای اینجا هان ؟ بابت تو شرکت ضرر کرد  (با داد گفت و فرمونای عصبانیتش رو آزاد کرد)

(بعد هم میزان خسارت رو به سمت بک پرت کرد)

(با دیدن برگه بک نمیدونست چی بگه اون هیچ جوره نمیتونست خسارت رو بده )

+حالا بگو باهات چیکار کنم ؟

_م...من.....

+اِ چی شد تو همونی نبودی که داشت با دوستاش درباره من بلبل زبونی میکرد ؟

_م...من یه اشتباه بزرگ کردم لطفا م...منو اخراج ن..نکنید....

+خب پس چطوری میخوای جبرانش کنی ؟

_ن...نمیدونم......

+خب من برات چندتا گزینه دارم....‌

________________

خب این پارت رو اینجا تموم میکنم 😁🙃
(کلا مرض دارم بخش مهمش رو ولش کردم گذاشتم برای بعد 🤗)

بای تا پارت بعدی........

Tell me what I do with you?Where stories live. Discover now