part 6

142 30 2
                                    

های من اومدم که دوباره پارت بذارم فکر کنم مرض گشادیم هنوز خوب نشده ، در اینباره از همه ی ریدرای گلم معذرت میخوام 🙇‍♀️ 😁

______________

Third person's pov :

همونطور که چان که بک نزدیک میشد اون عقبتر میرفت تا جایی که پشتش به در اتاق خورد و بین چانیول و در گیر افتاد . چان دستشو کنار صورت بکهیون روی در اتاق فرود آورد و بعد تا جایی که میشد فاصله صورتشو با صورت بکهیون کم کرد.....

Beakhyun's pov :

حس میکردم صورتم قرمز شده از خجالت به همین علت چشم هام رو بستم تا چشمای اون عوضی رو نبینم . اصلا....اصلا چرا باید صورتم قرمز بشه این چه احساس کوفتییه؟؟
باید قوی رفتار کنم باید چشمام رو باز کنم چرا قلب کوفتیم انگار میخواد از سینم بیاد بیرون....
لطفا بس کن......! چرا جلوش شانسی ندارم ؟ فقط بخاطر اینکه امگام ؟؟ 

+چیشد آقای بلبل زبون ، موش زبونتو خورد ؟

چانیول از قیافه بکهیون پوزخندی به لب هاش نشسته بود همین براش کافی بود این که بک بفهمه جلوش شانسی نداره عقب رفت و بکهیون سریع به اون طرف اتاق پناه برد . چان هم از اتاق خارج شد و بک رو تنها گذاشت ، بعد از رفتن آلفا پاهاش سست شد و با باسن به زمین افتاد......

Beakhyun's pov :

حتمانم همینطوره هر چی بلاست برای اینه که امگا ها وجود دارن... (آهسته زمزمه کرد)
و قطرات اشکهاش از روی صورت زیباش سرازیر شد.....اگه.... اگه شاید من یا خواهر و برادرم آلفا بودن اون پدر عوضیمون بر میگشت و خواهر...خواهر عزیزم الان زنده بود و منم تو این وضعیت نبودم....

بک همیشه خودشو برای این که امگا بود سرزنش میکرد.....

بعد از رفتن چانیول بک بابت اتفاقات امروز خیلی خسته بود رو تخت چانیول داشت چشماش گرم خواب میشد.....

نویسنده : اتاق چانیول همیچین حالتیه 👇 (منظورم اتاق هر دوتاشونه )

همون موقع خدمتکاری در زد و اجازه ورود خواست ، بک هم فحشی زیر لب داد ولی اجازه داد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

همون موقع خدمتکاری در زد و اجازه ورود خواست ، بک هم فحشی زیر لب داد ولی اجازه داد.....

=سلام قربان ارباب گفتن براتون غذا بیارم و اینکه یک لباس از لباس هاشون بهتون بدم ، شما میتونید از حموم استفاده کنید ....

Tell me what I do with you?Where stories live. Discover now