پارت دوم (حوری بهشتی)

717 167 245
                                    


*سوکجین*

هوای پرعطر باغ قصر را با نفس عمیقی به ریه هایم فرستادم.

دو ماه از آمدنم به قصر گذشته بود، در این مدت جز چند بار برخورد دیگری با تهیونگ نداشتم که خوب همین باعث احساس آرامش و امنیتم شده بود.

من چیز زیادی از زندگی نمیخواستم همینکه هیچکس به ماسکم اشاره ای نداشت و رابطه ام با پادشاه و هر دو ملکه بسیار بی تنش و عالی بود برایم کفایت میکرد.

مثل قصر پدرم اوقاتم بیشتر با کارهای عمرانی و رسیدگی به احتیاجات مردم پر شده بود و همین مسئله باعث ایجاد کردن رابطه خوبی با شاهزاده نامجون شده بود.

اما این وسط حضور پررنگ شاهزاده جونگکوک در تمام اوقات فراغتم از همه برایم دلنشین تر بود.

برعکس تهیونگ، جونگکوک تمام زمانهای بیکاری و استراحتش را کنار من میگذراند.

شوخیها و شیطنتهایش رنگ جدیدی به زندگی یکنواخت و سردم داده بود.

روزی نبود سرگرمی جدیدی برایم درست نکند از آوردن کتاب های جدید تا بردنم به ماهیگیری.

حتی یکبار دزدکی برای گردش به خارج از قصر رفتیم.

تمام اینها حس زنده بودن را در رگهای یخ زده ام جریان میداد.

صدای دو ندیمه ای که بی خبر از من پایین ایوان در حال غیبت کردن بودند توجه ام را از افکار داخل سرم گرفت:

^خوب بانو لی خیلی خیلی خوشگله.
 
<بایدم باشه شاهزاده تهیونگ خیلی زیبا و مردونه هستن باید همسرشونم در حد خودشون باشن. خانواده لی از خانواده های قوی کشورن و بانو سانگ هی هم تنها فرزند وزیر لی هستن.

صدای ندیمه اول محتاط شد:
^ولی اینطوری تکلیف عالیجناب سوکجین چی میشه؟

<ازدواجشون از اولم سیاسی بود. درسته عالیجناب سوکجین بسیار مهربان و با درایت هستن ولی نمیتونن به ولیعهد جانشینی بدن.

ندیه اول نگاهی به دوروبر انداخت:
^من شنیدم تا بحال ولیعهد باهاش هم خوابه نشده.

اینبار صدای ندیمه دوم هم خفه بود:
<خوب خودت رو بزار جای ایشون کی دوست داره با یه آدم آبله رو هم خوابه بشه. شنیدم چهره اش رو به جز ندیمه خودش به هیچکس نشون نمیده حتی برای حمام هم هیچکس رو جز ندیمه اش نمیبره و تنها یه شمع توی حمام روشن میکنه.

ندیمه اول دلسوزی کرد:
^چقدر حیف. تا قبل از دیدنش فکر نمیکردم آدمهای زشت هم میتونن خوب باشن اما انقدر مهربون و عاقله که آدم اگر بخواد هم نمیتونه دوسش نداشته باشه.

<ولی برعکس شاهزاده تهیونگ شاهزاده جونگکوک مثل پروانه دورش میچرخه. انقدر که گاهی نزدیکیشون بیش از حد به نظر میاد!

The maskOù les histoires vivent. Découvrez maintenant