Part 8

95 22 153
                                    


Louis Pov :

نمیدونم چند دقیقه...یا چند ساعت بود که رو این صندلی نشستم و به صورتش و چشم های بستش خیره شدم.

نایل و سوفیا بیشتر دستگاه هارو خاموش کرده بودن و این نشونه خوبی بود.

بخاطر مسکن هایی که بهش زده بودن طولی نکشید که دوباره خوابش برد.

دلم میخواست بیشتر بیدار میموند.باید بدونم کیه! و اینکه چرا خانوادش دنبالش نمیگردن؟
تو همین چند هفته به اندازه کل عمرم ترسیدم.
ترس از اینکه هر لحظه خانوادش پیدامون کنن. پلیسا ردمو بزنن و بلا بلا بلا.

ولی این همش نیست...دلم میخواست بیشتر بهش نگاه کنم.وقتی که بیداره.چشم هاش خیلی...عام...
به چشم برادری خیلی زیبان!
حتی با وجود کبودی های زیرشون.

دست از آنالیز چهره هری برداشتم و از رو صندلی بلند شدم.

حقیقتا کمرمو حس نمیکنم!
آخرین نگاهمو بهش انداختم و بعد خاموش کردن لامپ درو بستم.

دستامو توهم گره زدم و به کمرم قوس دادم‌.
لذت خوبی بعد از کشیده شدن عضله هام تو بدنم پیچید.

+چطور بود؟

جیق خفه ای زدم و از جام پریدم.با چشمای گرد بهش نگاه کردم.
نایل کی اومد پشت سرم؟
دستمو روی قفسه سینم گذاشتم و نفسمو بیرون دادم.

از دیدن واکنشم پوزخند زد و با چشمهای شیطونش خندید.
اخم کردم و هولش دادم عقب.این فاصله نزدیک عادی نبود.

-مجبور نیستی مرموز و ترسناک باشی نایل جیمز هوران!

نایل : اووو ینفر اینجا به خودش ترسیده!

واسش چشم غره رفتم و خودمو رو مبل انداختم.
دراز کشیدم و ساعدمو روی چشمام گذاشتم.

-این روزا حتی از سایه خودمم میترسم.

نایل خودشو رو مبل روبروم انداخت و مثل من دراز کشید.

نایل : اطلاعاتت هم که کامله.

برگشتم و با گیجی نگاش کردم.

-ها؟

نایل : نیل جیمیز هیرین.

آروم خندیدم و دوباره چشمامو بستم.

-فکر کردی بدون تحقیق اجازه میدادم هریو اینجا نگه داری؟

صدای پوزخندش تو گوشم پیچید.

نایل : جای بهتری سراغ داشتی؟

آه کشیدم.

-کم نمیاری نه؟

نایل :(ابروهاشو بالا انداخت) نوچ.

به دورو ورم نگاه کردم.عجیبه.خبری از سوفیا نبود.ترجیح دادم چیزی نپرسم.مطمئنم این نایل خراب چیز دیگه ای برداشت میکنه.

Has llegado al final de las partes publicadas.

⏰ Última actualización: Dec 22, 2021 ⏰

¡Añade esta historia a tu biblioteca para recibir notificaciones sobre nuevas partes!

I'm A Rider [L.S]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora