2

64 23 4
                                    

× اون فیلمو خیلی دوست داری درسته؟
جونگین بعد از مدتی سکوت برای شکستن جو معذب کننده بین خودش و مرد مقابلش گفت. هرچند کیونگسو از لحن غیر رسمی بینشون جا خورده بود.

× این بار دومه که اینجایی.

+ در حقیقت بار ۷ امه.

جونگین با تعجب بهش خیره شد
× ۷ بار اون فیلمو دیدی؟ وااااو.... انگار حسابی طرفدارشی.

+ در حقیقت ازش متنفرم.
جونگین شوکه بود.طرز نگاهش نشون میداد که حرف های کیونگسو واقعا براش عجیبه. البته که واقعا هم عجیب بود!

ولی لحظه ای بعد شروع به خندیدن کرد و این کیونگسو بود که متعجب شد.
+ به چی میخندی؟

× تو واقعا عجیبی!
کیونگسو شونه هاشو بالا انداخت
+ خیلیا بهم میگن.
جونگین عمیق تر خندید.
× چرا باید فیلمی رو که ازش متنفری ۷ بار ببینی.

+ برای شکنجه دادن خودم؟!
کیونگسو کمی از شیک مقابلش خورد و به خاطر مزه شیرین و ملایمش نگاه تحسین برانگیزی بهش انداخت.

× تو یه منتقدی؟!

+ هوم؟
با سوال جونگین مجبور شد از خوردن نوشیدنی که انگار زیادی باب طبعش بود دست بکشه.

× اینجا یه سینمای بزرگیه و من همیشه شب ها اینجام . دیدم آدمایی رو که مثل تو وقتی فیلم تموم میشه مشغول نوشتن چیزی توی دفترچه میشن.پس با چیزی که دفعه قبل ازت دیدم احتمال میدم تو یه منتقد باشی.

کیونگسو لبخندی به جونگین زد و به صندلی تکیه داد
+ انگار حواست حسابی جمعه. ولی خب نه، من منتقد نیستم. یعنی شغلم این نیست.

جونگین سرشو تکون داد و برای اینکه از سوال پرسیدن اضافی جلوگیری کنه مشغول خوردن ‌شیک شکلاتی روی میز شد.

کیونگسو با نگاه های واضح و خیره از زیر کلاه روی سرش به جونگین نگاه میکرد.
اون یه پسر جوون و خوشتیپ بود و چه حیف که عمرش با تمیز کردن سالن های سینما داشت تلف میشد.

€ جونگین!
صدا شدن اسمش توسط پسری که جلیقه فرمی مشابه خودش داشت باعث شد از روی صندلی بلند شد

× من دیگه باید برم. اون یکی سالن باید تمیز شه.
کیونگسو همزمان ایستاد و به ساعت توی دستش نگاه کرد

+ منم باید به سانس بعدی برسم.
جونگین با لبخندی ناباورانه بهش نگاه کرد
× بازم میخوای ببینی؟

کیونگسو شونه ای بالا انداخت
+ باید دوره مجازاتم تموم بشه.
با لبخندی کوتاه از جونگین فاصله گرفت و به سمت سالن شماره ۴ رفت.
جونگین چند لحظه ای به مرد عجیب نگاه کرد.
همه چیز درموردش متفاوت بود و جونگین از این تفاوت یه جورایی خوشش میومد.

با پخش شدن تیتراژ پایانی درست زمانی که تماشاچی ها از روی صندلی بلند شدن تا سالن رو ترک کنن با برداشتن جارو کنار دستش وارد سالن شد.

Cinema Where stories live. Discover now