𝓕𝓸𝓻𝓫𝓲𝓭𝓭𝓮𝓷 𝓵𝓸𝓿𝓮{𝓗𝔂𝓾𝓷𝓬𝓱𝓪𝓷}

279 12 2
                                    

Rất tiếc! Hình ảnh này không tuân theo hướng dẫn nội dung. Để tiếp tục đăng tải, vui lòng xóa hoặc tải lên một hình ảnh khác.


𝑭𝒐𝒓𝒃𝒊𝒅𝒅𝒆𝒏 𝒍𝒐𝒗𝒆
𝑺𝒄𝒆𝒏𝒂𝒓𝒊𝒐
𝑯𝒚𝒖𝒏𝒄𝒉𝒂𝒏
᪥❁᪥❁᪥❁


اشتباه بود؛ درآغوش گرفتنت، عاشق شدنت، بوسیدنت از اولش هم اشتباه بود.

می دانستم، خوب میدانستم که داشتنت تنها مثلِ رویایی شیرین است که هرگز قرار نیست واقعی شود، خوب میدانستم خواستنت سیب ممنوعه ای در باغِ زندگیِ من است؛ اما... امان از چشم های بلورینت که من را هر روز عاشق تر می کرد، امان از نگاه های عمیقت که من را همانندِ باتلاقی به سمت خود می کشید‌.

آری من میخواستمت شاید خودخواهانه باشد اما من این عشقِ ممنوعه را میخواستم.

چقدر شیرین بود زمانی که با نگرانی به زخم های روی دستانم خیره می شدی و آنهارا با عشق میبوسیدی، چقدر دلنشین بود آوای صدایت زمانی که من را شاهزاده ی من خطاب میکردی.

دلم تنگ است، برای شب هایی که بی اجازه از اتاقم بیرون میرفتم تا طبق قرار هرشب در آن باغِ گل های رز که به سرخی لبانِ خاستنی‌یت بودن، بدون هیچ قانونی، بدون هیچ مانعی خودم را در آغوش امن و پر محبتت جای دهم.

دلم تنگ است چان.‌‌.. برای زمان هایی که زیر نورِ نقره ای رنگِ مهتاب عاشقانه به لبانم بوسه میزدی.

مهتاب حسودی اش شد، همانند تمام آدم های بدجنس اطرافمان که به عشق پاک و شیرینمان حسودی میکردند، و سعی میکردند قلبمان را با زنجیر های قانون از هم دور نگه دارند.

نباید مقاوت میکردم، نباید انقدر خودخواه می بودم، نباید حرف هایت را باور میکردم.

تو قولت را شکستی فرمانده، تو قول دادی برمیگردی... بر میگردی و همانند هرشب جسم خسته و زخم خورده ام را درآغوش میگیری؛ من مانند تمام آن شب ها کنار درخت بید در انتظار درآغوش گرفتنت نشسته بودم اما... تنها توانستم شمشیر خونیت را به یادگار از جنگ بی رحمی که تنها به جرم عاشق شدنت به آن فرستاده شده بودی، درآغوش بگیرم.

متاسفم قهرمان من... متاسفم عزیزترینم...اما این عشق از اولش هم اشتباه بود‌.

𝑀𝑦 𝑠𝑐𝑒𝑛𝑎𝑟𝑖𝑜𝑠~❁ Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ