𝓘 𝔀𝓪𝓷𝓷𝓪 𝓫𝓮 𝔂𝓸𝓾𝓻 𝓵𝓸𝓿𝓮𝓻{𝓒𝓱𝓪𝓷𝓱𝓸}

310 34 7
                                    

𝑰 𝒘𝒂𝒏𝒏𝒂 𝒃𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒍𝒐𝒗𝒆𝒓𝑺𝒄𝒆𝒏𝒂𝒓𝒊𝒐𝑪𝒉𝒂𝒏𝒉𝒐᪥❁᪥❁᪥

Oops! Ang larawang ito ay hindi sumusunod sa aming mga alituntunin sa nilalaman. Upang magpatuloy sa pag-publish, subukan itong alisin o mag-upload ng bago.

𝑰 𝒘𝒂𝒏𝒏𝒂 𝒃𝒆 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒍𝒐𝒗𝒆𝒓
𝑺𝒄𝒆𝒏𝒂𝒓𝒊𝒐
𝑪𝒉𝒂𝒏𝒉𝒐
᪥❁᪥❁᪥

سرش رو روی میز سرد گذاشته بود و با چشمای بسته توی تاریکی کلاس درحالی که فقط با نور آبی رنگ آسمون روشن شده بود، به صدای آرامش بخش برخورد قطرات بلوری بارون به زمین گوش میداد.

مدت زیادی نگذشته بود که صدای غرش ترسناک رعد و برق جای گزین آوای شیرین بارش بارون شد؛ با صدای گوش خراش رعد و برق پسر بی حال پلک های خسته‌اش رو از هم فاصله داد و به طرف پنجره کلاس قدم برداشت.

-پس اینجایی! م... میدونی چقدر... دنبالت گشتم؟!

با شنیدن صدای پر دردِ آشنایی از فضای غم گرفته ی بیرون چشم برداشت و با دیدن پسرک مو قهوه ای که بین چهار چوب در، درحالی که خودش رو برای جلوگیری از افتادنش به دیوار تکیه داده بود دید، قلبش درد گرفت.

کبودی های روی گونش، زخم روی پیشونی و پارگی کوچیک گوشه ی لب های شیرینش، همه ی این ها روی قلب مهربون پسر بزرگ تر سنگینی میکرد.

با چهره ای در هم رفته به سمت پسرک زخمی قدم برداشت و مچ دست دردمندش رو اسیر دست های قدرتمندش کرد و به سمت صندلیِ انتهای کلاس کشید.

-باز دعوا کردی؟! کی میخوای این مسخره بازی هارو تمومش کنی مینهو؟! تا کی میخوای با این کارای احمقانه‌ات به خودت آسیب بزنی پسره ی احمق؟!

مینهو لبخند تلخی زدو با چشمای تیله ای براقش به چهره ی جذاب چان خیره شد.

-اگه قرار باشه انقدر شیرین نگرانم بشی... حاضرم هر روز به خودم صدمه بزنم.

چان کلافه چتری های روی پیشونی سفید تر از برفش رو به عقب هل داد و نفس عمیقی کشید.

-چرت و پرت گفتنو تموم کن و بلند شو بریم اتاق پرستاری؛ پاهات که درد نمیکنن؟! میتونی راه بری؟

مینهو ناراحت سرشو زیر انداخت و با تخسی تمام گفت:

نمیخوام برم.

𝑀𝑦 𝑠𝑐𝑒𝑛𝑎𝑟𝑖𝑜𝑠~❁ Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon