جلوی نمای شیشه ای دفترش که شهر رو نشون میداد ایستاده بود و در حالی که گوشیش رو کنار گوشش نگه داشته بود منتظر برقراری تماس با فرد مورد نظرش بود .
بعد از چند ثانیه صدای آرامش بخشی که منتظرش بود رو شنید و این باعث لبخند زدنش شد .
با صدای خونسرد که هیجانش رو کمی نشون میداد شروع به حرف زدن کرد .
- هیونگ دلم برات تنگ شده .... آره مطمئنم .... نه نیازی نیست نگران باشی . حواسم هست .... تو هم مواظب خودت باش .
بعد از پایان تماس ، گوشیش رو توی جیب داخل کتش گذاشت و به نمای بیرون خیره شد .
ساختمان بزرگ شرکتش باعث میشد نمای خوبی نسبت به شهر داشته باشه .
مردم توی خیابون با عجله راه میرفتند . ماشین های توی بزرگراه با احتیاط در کنار هم حرکت میکردند .
هر کسی مشغول کارش بود و هیچ کس از خبری که قرار بود پخش بشه خبر نداشت و همین باعث پوزخند ریز مدیرعامل جوان بود .با چیزی که به یاد آورد ، نیم نگاهی به ساعت مچیش انداخت و گوشیش رو از کتش در آورد . روی اسم شخصی کلیک کرد و به سرعت تماس پاسخ داده شد اما شخص پشت خط هیچ حرفی نزد تا مرد حرف بزنه .
مرد نفسش رو به آرومی از بینیش خارج کرد و زمزمه کرد .
- قبل از اینکه آرامش اینجا بهم بخوره میخوام یه چیزی بخورم .
___________________________________________مرد جوان به بازیگری که روی مبل نشسته بود نگاه کرد و با تردید پرسید .
- جین مطمئنی مشکلی نداری ؟مرد بازیگر بدون تغییری در صورت جدیش جواب داد .
جین : آره هوسوک .
هوسوک نفس عمیقی کشید و محض اطمینان خودش پرسید .
هوسوک : میدونی با کی قراره همکاری کنی دیگه ؟!جین با سر تایید کرد و این باعث شد به تعجب هوسوک اضافه بشه ، جوری که بهت زده گفت .
هوسوک : باورم نمیشه تو انقدر بی خیالی جین ! چطور ممکنه وقتی قراره با یکی از بهترین بازیگرای آسیا بازی کنی انقدر آرومی ؟!
مرد بازیگر اخم ریزی کرد و گفت .
جین : میفهمی چی میگی هوسوک ؟! یجوری حرف میزنی انگار من یه تازه کارم !هوسوک سرش رو پایین انداخت و با شرمندگی به آرومی گفت .
هوسوک : ببخشید جین .اخم جین از بین رفت و پرسید .
جین : اونم خبر داره ؟هوسوک با فهمیدن منظور جین گوشه ی چانه اش رو مالش داد و گفت .
هوسوک : فکر کنم هنوز نمیدونه !جین : من دیگه میرم .
با بلند شدن ناگهانی جین ، هوسوک سریع بلند شد و سمتش رفت تا اونو تا در همراهی کنه .
جین به محض بیرون رفتن از دفتر همونطور که سمت آسانسور قدم برمیداشت گوشیش رو چک کرد .
طبق حرف های هوسوک پیام تا یک ساعت دیگه انتشار میشد و این یعنی اون میتونست تا اون موقع به کاراش برسه !
YOU ARE READING
HE IS YOUR OPPOSITE ROLE
Fanfictionاسم فیک : او نقش مقابل توست کاپل : جینگی ، مینهوپنام ژانر : عاشقانه ، درام ، کمدی ، تریسام ( شاید اسمات ) خلاصه : مین یونگی و کیم سوکجین دو بازیگر معروف در سطح جهانی اند . شایعه ای بین اون دو نفر نیست اما یه چیز عجیب وجود داره ! اینکه یونگی با وجو...