Ep 10 🦊❤️

231 37 14
                                    

هلوووووووووو

بله من برگشتم😂

برید بخونید حرفی برای گفتن ندارم🙂

...............

(از زبان بومگیو)

برای سوبین و یونجون خوشحالم
بعد از این همه سال حقشون بود بهم برسن، سوبین بهترین شخص برای یونجونه و یونجون بهترین شخص برای سوبین
اون دو نفر مکمل همدیگه ان ، دقیقا مثله دو قطب غیر هم نام آهن روبا
همونقدر که باهم فرق دارن همونقدر هم شبیه همن

با صدای باز شدن در اتاقم برگشتم،با شک و تعجب به شخصی که کنار در وایساده نگاه کردم
اشکام روی صورتم ریختن: آپا؟

اونهم با لبخند بهم نگاه کرد: جانم عزیزم.
به سمتش دویدم و خودم رو تو بغلش رها کردم

متقابلا من رو بغل کرد و موهام رو نوازش کرد: خرس کوچولوی من، بومی کوچولوی آپا  خودت رو خالی کن بزار این اشکا جاری شن و بیشتر از این روی قلب کوچولوت سنگینی نکنن.

دیگه نتونستم تحمل کنم و شدت ریختن اشکام بیشتر شد : آپا دیگه خسته شدم، نمی تونم دیگه تحمل کنم دارم از درون می شکنم دلم می خواد ببینمش

سرم رو بالا میارم به چشماش که مثله خودم اشکی شدن نگاه می کنم:د..دلم..براش..تنگ..شده

می گن هر آدم نقطه ضعفی داره اما اگر نقطه ضعفت کسی باشه که عاشقشی فرق می کنه چون اگر  اون شخص آسیب ببینه باعث میشه قلب،روح، جسم از هم بپاشه......
و تنها چیزی که از اون فرد خواهد موند ی عروسک خیمه شب بازیه
عروسک‌ نه  قلبی داره که بتپه
روحی نداره که احساسات رو درک کنه
و نه جسمی داره که گرمای عشق رو حس کنه
هیچی نیست جز ی سیاه چاله..........

________________

بچه ها می دونم کمه اما ادامش رو فردا آپ می کنم🙇🏻‍♀️💜

خیلی دوستون دارم🥺💜

آل ده لاو آیرست(:

Love you baby Fox🦊Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang