هلوووووووووو
بله من برگشتم😂
برید بخونید حرفی برای گفتن ندارم🙂
...............
(از زبان بومگیو)
برای سوبین و یونجون خوشحالم
بعد از این همه سال حقشون بود بهم برسن، سوبین بهترین شخص برای یونجونه و یونجون بهترین شخص برای سوبین
اون دو نفر مکمل همدیگه ان ، دقیقا مثله دو قطب غیر هم نام آهن روبا
همونقدر که باهم فرق دارن همونقدر هم شبیه همنبا صدای باز شدن در اتاقم برگشتم،با شک و تعجب به شخصی که کنار در وایساده نگاه کردم
اشکام روی صورتم ریختن: آپا؟اونهم با لبخند بهم نگاه کرد: جانم عزیزم.
به سمتش دویدم و خودم رو تو بغلش رها کردممتقابلا من رو بغل کرد و موهام رو نوازش کرد: خرس کوچولوی من، بومی کوچولوی آپا خودت رو خالی کن بزار این اشکا جاری شن و بیشتر از این روی قلب کوچولوت سنگینی نکنن.
دیگه نتونستم تحمل کنم و شدت ریختن اشکام بیشتر شد : آپا دیگه خسته شدم، نمی تونم دیگه تحمل کنم دارم از درون می شکنم دلم می خواد ببینمش
سرم رو بالا میارم به چشماش که مثله خودم اشکی شدن نگاه می کنم:د..دلم..براش..تنگ..شده
می گن هر آدم نقطه ضعفی داره اما اگر نقطه ضعفت کسی باشه که عاشقشی فرق می کنه چون اگر اون شخص آسیب ببینه باعث میشه قلب،روح، جسم از هم بپاشه......
و تنها چیزی که از اون فرد خواهد موند ی عروسک خیمه شب بازیه
عروسک نه قلبی داره که بتپه
روحی نداره که احساسات رو درک کنه
و نه جسمی داره که گرمای عشق رو حس کنه
هیچی نیست جز ی سیاه چاله..........________________
بچه ها می دونم کمه اما ادامش رو فردا آپ می کنم🙇🏻♀️💜
خیلی دوستون دارم🥺💜
آل ده لاو آیرست(:
KAMU SEDANG MEMBACA
Love you baby Fox🦊
Fiksi Penggemarکاپل:سوجون(سوبین تاپ+یونجون باتم) از TXT😍 و بقیه ی کاپل ها در ادامه ی فیک مشخص میشن😈 ژانر: انگست (البته بنظر خودم😂)،رومنس،شایدم اسمات😅😂 این اولین فن فیکشنی هست که می نویسم پس بهم سخت نگیرید🙂🥲