خوب من اومدم با پارت جدید ☺️
قرار بود دیشب آپ شه اما ی کار پیش اومد اما عیب نداره 😂
خوب زرم رو زدم برید بخونید(@_@)
________
لطفا برگرد
لطفا تنهام نزار
لطفااااااا-عزیزم بیدارشو
چشمام رو باز کردم و مادرم رو دیدم ، از چهرش نگرانی رو می تونستم تشخیص بدم-خوبی پسرم؟
+آره مامان خوبم فقط ی خواب بد دیدم
-چجور خوابی پسرم؟
+نمی دونم ، هیچی از خوابم یادم نمیاد اما می دونم چیزه خوبی نیست
-باشه عزیزم ولش کن ، زود باش آماده شو امروز قراره با بابات بریم گردشبه چهره ی هیجان زده ی مادرم نگاه کردم و بهش لبخند زدم
+باشه مامان الان آماده می کنم
-باشه دیر نکنیا
سرم رو تکون دادم، بعد از اینکه از تخت بلند شدم به سمت حمام رفتم
+یک دوش آب گرم حتما سرحالم میارهزیر دوش آب گرم ایستادم و گذاشتم گرمای آب ذهنم رو آروم کنه اما هر کاری می کردم دوباره ذهنم به اون خوابی که دیدم بر می گشت
+با اینکه ی خواب بود اما چرا واقعی بنظر میرسید؟؟
سرم رو به دو طرف تکون دادم، بعد از چند دقیقه من با لباس و موهای خشک شده جلوی آیینه ایستاده بودم
-عزیزم آماده نشدی ؟صدای مادرم بود که داشت من و صدا می کرد
+الان میام مامانکفشم رو پوشیدم و گوشیم رو توی جیب شلوارم گذاشتم،برای آخرین بار خودم رو تو آیینه چک کردم
(خواهش می کنم تنهام نزاررررررررر)صدای جیغ یک نفر توی سرم پیچید
(تو بهم قول دادییییی بهم قول دادی همیشه کنارهم می مونیم)گوشم داشت سوت می کشید، سرم تیر می کشید یک دفعه ی صحنه های نامفهومی رو دیدم
چرا واضح نیست؟؟-پسرم چیزی شده
به دور اطرافم نگاه کردم ، من تو اتاقم بودم اما چرا الان توی ماشینم؟؟
#پسرم اتفاقی افتاده؟؟صورتت رنگ پریده است
به بابا و مامان نگاره کردم ، هر دوشون به چهره ای که درش نگرانی رو میشه خوند بهم نگاه می کردن
+نگران نباشید حالم خوبه فکر کنم بخاطر فشارای مدرسه هست
#مخصوصا که فشاره امتحاناتت روت سنگینی میکرده اما الان سعی کن به هیچی فکر نکنی باشهلبخندی بهشون زدم و سرم رو تکون دادم ، نمی دونم چرا اما انگاری ی چیز اینجا درست نیست؟؟
...................مکان: امارت پارک
KAMU SEDANG MEMBACA
Love you baby Fox🦊
Fiksi Penggemarکاپل:سوجون(سوبین تاپ+یونجون باتم) از TXT😍 و بقیه ی کاپل ها در ادامه ی فیک مشخص میشن😈 ژانر: انگست (البته بنظر خودم😂)،رومنس،شایدم اسمات😅😂 این اولین فن فیکشنی هست که می نویسم پس بهم سخت نگیرید🙂🥲