meeting omega

186 66 34
                                    


روند داستان از پارت قبل دوباره نوشته شده پس بازم بخونینش اگه قبلا خوندین.

شرط ووت نداریم ولی شما هم کم لطفی نکنین ووت های شما خیلی به من کمک میکنه ممنونم.

اهنگ هایی که در بالای هر پارت گذاشته میشه با توجه به معناشون به فیک مربوطن .

-------------------------

روی صندلی که توی قسمت وی ای پی برای خودش رزرو کرده بود نشست و ایمیل های کاریش رو چند مدتی میشد که چک نکرده بود . تا قبل از اینکه هواپیما بخواد حرکت کنه میخواست چک کنه ببینه چه خبر هایی رو نخونده.

یکی دوتا ایمیل راجب کنفرانس های کاری درباره پروژه ای بود که مدتی میشد روی اون کار میکرد . خب خودشم دوست داشت که شرکت کنه و صحبت کنه به هر حال توی این یک مورد هم زیادی تلاش میکرد ، با شنیدن صدای خلبان ایپدش رو خاموش کرد 14 ساعت پرواز خسته کننده . میخواست فقط بخوابه تا وقتی که میرسه سرحال تر از همیشه اش باشه.

هندزفری هاش رو توی گوشش گذاشت و سعی کرد بخوابه .

وقتی چشم هاش رو باز کرد 3 ساعت باقی مونده بود تا بالاخره از شر کار توی بیمارستان برای چند روز هم که شده رها تر باشه و توی خاک لندن مورد علاقه اش قدم برداره . چقدر راحت خوابیده بود ، مدت ها بود که به خاطر کارش یه خواب درست و حسابی نداشت ، گاهی نصف شب با تماس از سمت بیمارستان که خبر از جراحی جدیدی میداد باعث میشد بیخوابی های زیادی بکشه.

غذاش رو براش گذاشته بودن . شروع کرد به خوردن ، نمیتونست بیشتر از این گرسنگی رو تحمل کنه هر چند اگر که هنوز چانیول چند سال گذشته بود الان نمیتونست چنین غذاهایی رو بخوره . مادرش زیاد از حد حساس بود و همین باعث شده بود معده چان در برابر هر مدل غذایی به جز غذای مادرش ری اکشن نشون بده. در همون حین که غذاش رو میخورد آدرس گل فروشی رو توی نوت گوشیش یادداشت کرد .

به فکر این بود که اول برای مادرش و بچه خواهرش یه هدیه تهیه کنه و بعد به خونه بره و چی بهتر از گل های ارکیده مورد علاقه مادرش.

با شنیدن صدای خلبان به صداش گوش داد.

بعد از تحویل گرفتن چمدونش به سمت جایگاه تاکسی ها حرکت کرد ساعت 7 عصر رو نشون میداد چمدونش رو به یکی از راننده تاکسی ها تحویل داد و سوار ماشین شد .

+ کجا ببرمتون قربان؟

آدرس گل فروشی رو به راننده نشون داد.

+ آه بله گل فروشی ویولت .

و شروع به حرکت کرد .

+ اونجا به تازگی خیلی مشهور شده ، جناب بیون بدون توجه به اینکه رئیس اونجا هستن تمام وقت توی گل فروشی خودش کار میکنه و بسیار هم خوش رو هستن ، من هم قبلا برای ولنتاین ازشون جعبه گل رز برای همسرم هدیه گرفتم.

Rose in LondonTempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang