part 2

556 157 18
                                    

ییبو جان رو به سمت بهترین میزی که توی بار بود برد و به سمتش برگشت. همون موقع نگاهش با نگاه جان تلاقی کرد... هول شد و سریع نگاهشو ازش گرفت. اگه میدونست داره بهش نگاه میکنه هیچوقت باهاش چشم تو چشم نمیشد چون فاک!! اون همین الانشم ضربان تند قلبشو توی سینش حس میکرد… دقیقا مثل بمبی بود که میخواست منفجر بشه…

دوباره با صدایی که سعی در نلرزیدنش داشت به حرف اومد:

_بفرمایید اینجا بشنید. هر چیم خواستید بگید براتون بیارم.

و همونطور که سرش پایین بود با استرس شروع کرد به کندن پوست اون لبای بیچارش… 

جان که این واکنشش رو دید قدمی جلو گذاشت و دوباره پوزخندی زد.

+حالا چرا انقد مضطربی؟

با بالا اومدن سر ییبو و دوباره چشم تو چشم شدنشون جان خنده کوتاهی کرد و نگاهشو ازش گرفت و همونجور که داشت صندلی رو برای خودش عقب میکشید تا روش بشینه به حرف اومد:

+شوخی کردم… فعلا میتونی بری خودم چند دقیقه دیگه یکی از افرادمو میفرستم تا چیزی که میخوام رو برام سفارش بده.

ییبو هم با شنیدن این حرفش نفس آسوده ای کشید و با گذاشتن یه احترام دیگه به سرعت از اون مکان نفس گیر دور شد و خودشو به پشت پیشخوان رسوند.

با کلافگی از رفتار خجالت آورش چند بار با دست کوبید توی سر خودش و زیر لب شروع کرد به غر زدن…

_وانگ ییبوی احمق… احمق احمق احمققققق… آخه چرا وقتی نگاهت با نگاهش برخورد میکنه اینجوری میشی؟ چت شده؟ تو که انقد دوست داشتی برای یه بارم که شده از نزدیک ببینیش پس الان دقیقا چه مرگتههه ابلههه!!!

.

.

.

با فکری که به ذهنش رسید نیشخندی زد و از روی صندلی بلند شد. رو به دو تا از بادیگارداش که باهاش به بار اومده بودن کرد و گفت:

+امشب میخوام یکم از مهارتای خوانندگیم استفاده کنم… صحنه رو برام آماده کنین

یکی از بادیگارد ها قدمی جلو گذاشت.

*ولی قربان پدرتون اگه بفهمن که شما توی مکان عمومی….

جان با کلافگی دستشو بالا آورد و حرفشو قطع کرد. نگاه تیزی بهش انداخت و لب گشود:

+نمیخوام درباره پدرم حرفی بشنوم. شما بادیگاردای منین و منم الان دستور دادم صحنه رو برای اجرام خالی کنین. فهمیدین یا یه جور دیگه باید بهتون بفهمونم؟

هر دو بادیگارد ترسیده سرشونو پایین انداختن.

*چشم الان دستورتونو اجرا میکنیم

و به سرعت به سمت سن رفتن…

صحنه که خالی شد نگاه کوتاهی به ییبویی که پشت پیشخوان بود و سرش با حساب و کتاب ها گرم بود کرد و پوزخندی روی لباش جای گرفت و با قدمای محکم به سمت سن و جایی که میکرفون بود رفت.‌..

با شنیدن صدای آشنا و جذابی که داشت توی بار خودشون پخش میشد با حیرت و تعجب سرشو بلند کرد و با چشمای گرد شده به صحنه مقابلش چشم دوخت.

چیزی که میدید رو ابدا باور نمیکرد… شیائوجان… خواننده ای که سال ها طرفدارش بود و آروز میکرد برای یه بارم که شده صداش رو به صورت زنده بشنوه… الان… رو به روش... روی سن ایستاده بود و داشت آهنگ مورد علاقه اونو میخوند… و ییبو… بیشتر از این نمی‌تونست شگفت زده و متحیر بشه… الان رسما خشکش زده بود و چشماش روی یک نقطه ثابت بود… و اون هم جان بود... 

با شروع خوانندگی جان همه کسایی که اونجا بودن دست از رقصیدن و نوشیدن کشیدن و با حیرت به جان چشم دوختن… هیچکس باورش نمیشد که شیائوجانه معروف… الان توی اون بار در حال خوانندگی باشه… تمام افرادی که اونجا بودن از خوشحالی و حیرت نمیتونستن حتی یه وجب تکون بخورن… 

جان نیشخندی در حین خوانندگی زد و نگاهشو به ییبویی داد که با چشمایی که از حدقه درومده بهش زل زده بود. از قبل دو سه باری اون پسر رو دیده بود و برای اولین بار در این چند سال که خودشو توی بی‌حسی و بی‌تفاوتی زیادی نسبت به آدمای دور و اطرافش غرق کرده بود… پسر مقابلش قلبشو به طرز عجیبی لرزونده بود... الان هم فقط به خاطر اون پسر تصمیم به خوانندگی توی اون بار کرده بود و با دیدن چهره حیرت زدش و چشمایی که به اون زل زده بود، نیشخند دیگه ای از این تصمیمش روی لباش نشست و با اشتیاق همونطور که گاهی اوقات نگاهشو به چشمای پسری که حالا با چشمای قلبی شکل بهش خیره بود میداد به خوندنش ادامه داد.

ییبو واقعا حیرت زده بود و به جز خیره شدن به خواننده مورد علاقش و با عشق گوش دادن به صدای قشنگ و دلنشینش قادر به انجام کار دیگه ای نبود… حتی صاحب کارشم از اتاقش دل کنده بود و با حیرت کمی اونطرف تر از ییبو در حال تماشای جان بود…

ییبو در اون لحظه انقدر خوشحال بود که میترسید اشکایی که از سر شوق توی چشماش جمع شده بودن روی گونش سرازیر بشن و آبروشو جلوی مهم ترین شخص زندگیش ببرن…

انقدر غرق گوش دادن به اون صدای بهشتی شده بود که متوجه نشد کی خوانندگیش به پایان رسید… وقتی به خودش اومد و اون لبخند بزرگی که روی لباش جا خوش کرده بود رو جمع کرد که بوی عطر دلنشین جان رو دقیقا رو به روش حس کرد... 

𝙙𝙖𝙣𝙘𝙚 𝙬𝙞𝙩𝙝 𝙢𝙚 (Completed)Where stories live. Discover now