Couple: kookv
Genre: vampire, dark, fluff, little space
Part: 2 of 3
Word: 6500 words
The third one-shot~
Update Date: 1400/11/2
Update Time: 15:00(این وانشات فاقد صحنه اسمات می باشد)
~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
به دنیایی که مردانش عصا از کور می دزدند
من از خوش باوری آنجا محبت جست و جو کردم!~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~~
÷ چیزی شده؟
جونگکوک پیشدستی کرد
+ برای ته لباس میخایم
تهیونگ با ذوق به جونگکوک خیره شد
بالاخره اون خوناشام بی احساس برای اولین بار اسمش رو صدا کرده بود
جی هوپ خنده ای کرد و به سمت کمد رفت
جعبه ای از ته کمد بیرون آورد و روی تخت گذاشت
÷ اینا لباسای روریه، خواهر کوچکترم که در عالم انسان ها زندگی میکنه بیا ته باید اندازت باشن. قبلا برای اینکه دلتنگش نشم چندتا از لباساشو با خودم آورده بودم.لباس ها رنگ های روشن و پاستیلی رو دارا میشدن
و بیش از حد گشاد و کیوت بودن
چشم های تهیونگ از زیبایی لباس ها درشت شد
پروانه های ریز توینگاهش دیده میشد
پاهاشو رو زمین کوبید و با ذوق داد زد
_ ولیی عب نداله اینالو بپوشم؟؟نالاحت نمیشی هوبی هیونگگ
÷ نه عزیزدلم عیبی نداره
_ ملسیییی پس همینجا واسین تا من بپوشم و بیام
با ذوق به سمت اتاق سمت چپ دوید و از دید محو شد
جی هوپ خنده ای کرد
÷ اون واقعا شیرینه
جونگکوک چیزینگفت
به پنجره خیره شده بود و منتظر تهیونگ بود تا زودتر برن
لحظات طولانی ای نگذشت که صدای جیغ جیغ پسرکی از سر خوشحالی، قهقهه جی هوپ رو بلند کرد و سبب شکل گیری تک لبخندی روی لب جونگکوک شد
تهیونگ با عجله و ذوق توی اتاق جی هوپ دوید.
با چشم های درشت و معصومش که برق میزدن به دو نفر نگاه کرد
_ جونگکوکی هوبییی هیونگ نیگاه کنیننن
جونگکوک نگاهی به سر تا پاش انداخت
هودی گشاد لیمویی رنگی که عکس یه زنبور عسل کارتونی در وسط اون بود به تن کرده بود و شلوار سفید کتونی پاهای خوش تراشش رو از دید پنهان کرده بودن.
جی هوپ دستی یه موهای آبی پسرک کشید و خنده ای کرد
÷ اوه عزیزدلم خیلییی خوشگل شدی. خب ته ته حالا میتونی با جونگکوکی بری خرید
تهیونگ دستی زد و به چشم های قرمز جونگکوک که دیگه ترسی ازشون نداشت زل زد
_ بلیم جونگکوکی؟؟
+ اوکی
تهیونگ روی نوک پنجه هاش ایستاد
به شونه جی هوپ زد و لباشو اویزون کرد
_ هوبی هیونگ...خم شو...بهت نمیلسم
جی هوپ محتاطانه خم شد و بوسه نرم و پرمحبتی هدیه گونه هاش شد
÷ عوه عزیزممم
جی هوپ بوسه ای بر موهای آبی رنگش گذاشت و دستی تکون داد
÷ خداحافظ عزیزدلم
_ خدافس
تهیونگ بدوبدو خودشو به جونگکوک رسوند
نگاهی به دست بزرگ و رگ دارش انداخت که کنار بدنش با ریتم راه رفتنش هماهنگ بود
از پله ها که پایین میرفتن نگاه مختصری به دست خودش انداخت
کوچولو سفید و بدون رگ های برجسته
نمیدونست باید از مدل دست های خوشحال باشه یا ناراحت
اما اون دست های جونگکوکیشو دوست داشت
دوباره نگاهی به دست های جونگکوک انداخت و دوباره دست های خودش
این کار رو ۴ بارتکرار کرد که جونگکوک متوجهش شد و درگیری ذهنی اون فسقلی رو دریافت
_ جونگکوکی....
+ هوم؟
از خونه خارج شدن و به سمت ماشین رفتن
_ میشه دستمو بگیلی؟
+ چی؟
_ میشه هم اینجا هم وقتی لسیدیم اونجا دستمو بگیلی؟
(میشه هم اینجا هن وقتی رسیدیم اونجا دستمو بگیری؟)
+ چرا؟
_ چون آلومم میکنه
(چون آرومم میکنه)
جونگکوک نگاهی به دست کوچیک و نحیف پسر انداخت
خودش هم بدش نمیومد اون دستای کوچولو و عروسکی رو بین دست های درشت خودش بگیره
YOU ARE READING
~KOOKV~ONESHOTES~
Short Storyیه بوک با وانشات های مختلف با ژانرهای گوناگون، برای کوکوی شیپرهای جیگر:) در بین وانشات های کوکوی تعداد معدودی ویکوک هم وجود خواهد داشت اما همونگونه که از اسم بوک هویداست عمده وانشات ها از شیپ کوکوی هستش:)♡~ امیدوارم از این بوک نهایت لذت رو ببرید خص...