❌2.شب سخت🔞❌

4.1K 311 12
                                    

جونگ کوک منتظر ورود عضو برادرش به سوراخ تنگ جیمین بود ولی وقتی مکث تهیونگو دید با بی تابی پرسید.

_چیشده؟ چرا نمیکنی؟

تهیونگ از جیمین فاصله گرفت و همزمان که شلوارشو کامل از پاش بیرون می‌کشید، گفت:

×باید ازش فیلم بگیریم....به دردمون می خوره

جونگ کوک نگاهش از دیک نیمه هارد شده تهیونگ برداشت و گوشیشو دستش گرفت و دوربینو فعال کرد.

جیمین دیگه داد نمی زد و تن لرزونش تو صفحه گوشی قابل تماشا بود.

تهیونگ موهای جیمینو تو مشتش گرفت و سرشو از توی بالشت بیرون کشید تا چهرش کاملا تو فیلم مشخص باشه.

جیمین هقی زد و برای پنهان کردن چهرش تقلا کرد ولی نتیجه ش فقط کشیده شدن بیشتر موهاش و خنده جونگ کوک بود.

گوشی رو به قصد اذیت کردن بیشتر جیمین،جلوتر برد و گفت:

_پسر باید این فیلمو برای گروهتون بفرستم... اسمش چی بود؟ بی تی اس؟ هه

با این حرف خشم زیادی به چینین منتقل شد و مشغول داد زدن شد.

×حروم زاده پست.دهن کثیفتو ببند....فاک یو عوض...

حرفش با فرود اومدن دست تهیونگ تو دهنش خفه شد و مزه خونو حس کرد.

تهیونگ دوباره به زور به پشت خوابوندش و دوتا از انگشتاشو تو سوراخش کرد و مشغول عقب و جلو کردن انگشتاش شد و همزمان صدای جیغ گوش خراش جیمی تو کل عمارت پیچید.

درد شدیدی که تحمل می‌کرد باعث ریختش اشمای بیشتری از چشماش میشد و هر حرکت دست تهیونگ مساوی با فریادای بیشترش بود.

جونگ کوک اما از تقلاها و صدای فریادای پسر لذت می برد و دوربین گوشیشو رو بدن پسر گرفته بود.

شندیم صدای جیمین گوش تهیونگو ازار می داد پس دستشو رو دهنش فشار داد و همزمان خودشو رو ورودیش تنظیم کرد و دیکشو تو یه حرکت واردش کرد.

جونگ کوک با لذت دستشو رو کمر ظریف پسر کشید ولی صدای زنگ خوردن گوشیش باعث شد با اخم ظربفی از اتاق بیرون بره و تماسو جواب بده.

تهیونگ اما ناله بمی به خاطر تنگی دیواره های جیمین کرد و مشغول به فاک دادن سوراخ تنگش شد.

×ولم کن.... ایییییی.....خواهش میکنم....هق

بدون دراوردن دیکش جیمینو چرخوند و جیغ پسر کوچیکتر به خاطر درد شدید دستش در اومد.

×دستم...دستممممم

با دیدن دستبند متوجه پیچش دست جیمین و زخم شدن پوست ظریف دستش شد پس پسرو دوباره رو شکمش برگردوند و با سرعت بیشتری به فاکش داد.

در اتاق باز شد و تهیونگ با کنجکاوی سرشو سمت در برگردوند و با قیافه تو هم رفته برادرش مواجه شد.

~چیشده؟

_رئیس کارم داره.باید برم

صدای بسته شدن در و بعد از اون شنیدن قدم های جونگ کوک که از اتاق دور میشد.نمی دونست باز پدرش با پسر چیکار داره ولی چهره نسبتا ترسیده جونگ کوک نشون از خبر خوبی نمی داد.

جیمین برای فاصله گرفتن از جسم تهیونگ  تقلا کرد و همین  لذت کمی برای دیک تهیونگ داشت.

تهیونگ اینبار با حرص و عصبانیتی که دلیلشو خوب می دونست مشغول به فاک دادن جیمین شد.

_دستم درد میکنه.... اههههههههه..... بازش... ک.. کن

به ارگاسمش نزدیک بود و تمام مغزش پر از  لذتی که می برد بود و حتی صدای جیمینو واضح نمی شنید.

_تورو خدااا... بسهههه..... باید برم دستشویی.... هق

با دست ازادش چنگی به رون پای تهیونگ زد ولی تهیونگ مچ دستشو بین دست قوی خودش فشرد و درحالی که دست جیمینو فشار می داد، تو سوراخ جیمین به اوج رسید و کامشو توش خالی کرد.

با بی حالی از جیمین فاصله گرفت و روی تخت نشست و به هق هقایی که می شنید توجهی نکرد.

اولین تجربش با یه پسر فوق العاده بود و نسبت به آخرین سکسش خیلی بهتر بود.با کنجکاوی به جیمین که هنوز روی شکم افتاده بود و سرشو تو بالشت فرو کرده بود، نگاه کرد.

یعنی اونم لذت برده بود؟ اصلا تحریک شده؟

با این فکر شونه شو گرفت و برش گردوند و با دیدن ملافه خیس و دیک خیسش صورتشو با انزجار جمع کرد.

×ایییی...حالمو بهم زدی جنده

_هق...گفتم که باید برم دستشویی.... دستمو باز کن لطفا... خیلی درد میکنه

به زخم و خونی که روی مچ دست پسر بود نگاه کرد و گفت:

×نمی دونم کلیدش کجاست

از جاش بلند شد و بعد از پوشیدن لباساش سمت در رفت ولی موقع خارج شدن از اتاق سمت جیمین برگشت و ره چشمای سرخش نگاه کرد.

×لامپو خاموش کنم؟

با بیخیالی گفت و دستشو رو کلید لامپ گذاشت.

جیمین با تمام نفرتی که داشت تو چشمش نگاه کرد و گفت:

_هیچوقت نمی بخشمت

×هیچه نمی وخشتخدبی

تهیونگ دهنشو کج کرد و اداشو در آورد و لامپو خاموش کرد.

صدای بسته شدن در به گوشش خورد و با بغض سرشو تو بالشت فرو کرد.

#####

تقدیم به شما:)))

ووت و کامنت یادتون نره 💕💕💕

(پارت بعد به دلیل کنکورم با یه وقفه خیلییی طولانی اپ میشه لطفا صبور باشین چون منم زندگی دارم😘🙂)

Our slave🔞(vminkook) Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz