نایل با سرعت در حال دویدن بود و به همه خبری که باعث وحشتش شده بود رو میداد پس از چند دقیقه به کلبه زین رسید و با سرعت به سمتش رفت و محکم در زد.
زین با وحشت در رو باز کرد و به نایل نگاه کرد. وقتی که نایل سرش رو تکون داد،فهمید حسی که از دیشب داشته درسته اون برگشته بود،کسی باعث تمام بدبختی هاشون بود.زین و نایل میدونستند وقتی اون موجود پلید برگشته یعنی اون هم پیداش میشه کسی که سالهاست از اونا و دهکده کوچکشون محافظت کرده!
حالا این زین بود که همراه نایل به سمت کلبه های هری و لیام میدویدند تا به اون ها اطلاع بدن خبر های بدی تو راهه! وقتی به جلوی کلبه ها رسیدند هر کدوم طرف یکی از اون ها رفت و با تمام توان در زدن.
هری و لیام همزمان در ها رو باز کردند و با وحشت به نایل و زین نگاه کردن.سپس نایل با صدای نسبتا ارومی گفت"اتفاق های بدی قراره بیوفته و ما تو خطریم!یک نفرین چندین ساله دوباره زنده شده و جون همه ما تو خطره!"زین ادمه داد"ما باید برای یک چیز وحشتناک آماده باشیم تا وقتی که موقعش رسید بتونیم از خومون دفاع کنیم!"هری با گیجی و وحشت پرسید"دوباره؟"
"اره هری دوباره!چند سال پیش ما دورش کردیم ولی نابودش نکردیم،ولی الان ما خیلی قدرتمند تر شدیم ،همین طور ما کسی رو داریم که این چند سال مراقب پری ها بوده !اون قراره برگرده و ما باید با جادوی خاص خومون به اون کمک کنیم تا اون نفرین از بین بره!حالا هم باید بریم!"زین یک نفس گفت و سپس دست هری رو کشید.
نایل هم متقابلا دست لیام رو کشید و با هم به سرعت به سمت پناهگاه پرواز کردند.هوا به طور عجیبی سرد شده بود و ابر های عظیم آسمان رو در بر گرفته بودند. پری ها با سرعت به سمت پناهگاه میرفتند تا خودشون رو برای این جنگ خوفناک آماده کنند.وقتی به پناهگاه رسیدند،توجه همه به نایل که از همه اون ها در حال حاضر قوی تر بود،جلب شد.
نایل نفس عمیق کشید و شروع به صحبت کردن کرد"همین طور که میدونید اون نفرین برگشته و اره ما برای این سال ها تمرین کردیم و خودمون رو آماده کردیم!جاسمین به زودی میرسه و ما میتونیم اونو شکست بدیم !ما باید تا جایی که میتونیم قوی باشم،ما باید با قدرت های خاصمون کار منحصر به فرد خودمون رو انجام بدیم تا اونو شکست بدیم !"
جاسمین !اسمی که همه رو وادار به لبخند میکنه!جاسمین امید و خوشحالیشون بود!جاسمین بود که این چند سال از اونها محافظت کرده و به اون ها یاد داده چطوری در برابر نفرین بجنگند و قوی باشند!
بعد از حرف نایل همه با لبخند شروع به آماده کردن خودشون کردند و بچه ها با اومدن اسم جاسمین نفس حبس شده شون رو بیرون فرستادند و مشغول کمک کردن به بزرگ تر ها شدند.جاسمین اونقدر پری ها رو قوی کرده بود که یک بچه کوچک ۵ ساله میتونست یک نفر رو بکشه!
با این وجود نفرین هزار ساله قوی تر از این حرف ها بود!
چند روز گذشته بود و همه در تلاش بودند که خودشون رو آماده هر چیزی کنند و نایل در تلاش بود که به هری و لیام کمک کنه که قدرت خاص خودشون رو دریابند.نایل قدم زنان بین جمعیت میچرخید و همه رو از نظر میگذروند و اگه کمکی می خواستند بهشون کمک میکرد.ناگهان نور عظیمی به چشماش برخورد کرد،چشم هاش رو ریز کرد و به طرف نور نگاه کرد.هری رو دید که دستش رو روی قلبش گذاشته و با چشمانی نورانی در هوا معلق شده!
لبخندی روی لبش نشست زمانی که فهمید قدرت خاص هری کشف شده .پس از چند ثانیه هری به روی زمین برگشت و حالا این نایل بود که با لبخند به طرفش میومد!"اوه رفیق بلاخره قدرت خاص خودت رو پیدا کردی!
حالا بزار ببینم قدرت چیه!"سپس دستش رو روی قلب هری گذاشت و به وجود هری نفوذ پیدا کرد و با شگفتی به هری نگاه کرد و با خوشحالی گفت"اوه هری تو بعد از من دومین نفری هستی که قدرت درمان رو داری بهت تبریک میگم!"هری لبخندی زد و باعث شد امیدی خوب در دل پریان ایجاد بشه.چون خدای من قدرت درمان خیلی سخت به دست میاد و اگه کسایی که قدرت درمان رو داشته باشند زیاد باشه پری ها اونقدر قوی و قدرتمند میشوند که به راحتی میتونن در مقابل نفرین کم نیارند و پیروز بشوند.
و حالا این لیام بود که با ناراحتی به همه نگاه میکرد و نمیتونست بپذیره که نمیتونه کاری برای بقیه انجام بده چون اون هنوز در تلاش بود تا قدرتش رو پیدا کنه ولی هیچ اتفاقی نیوفتاده بود.
در همین حین لویی با سرعت به طرف نایل اومد و بهش خبری داد که رنگ از صورتش رفت و سپس این داد نایل بود که با وحشت گفت"وقتشه"و همه میدونستن که کی اومده!درست مثل سال ها قبل اون خیلی زود تر از انتظار پری ها اومده بود و سایه شومی رو با خودش آورده بود. سکوت کر کننده ای همه جا را فرا گرفته بود، تا اینکه در پناهگاه با شدت باز شد و تاریکی همه جا را فرا گرفت.
های گایز امیدوارم حالتون خوب باشه خب درسته که پارت قبل رو به اون مقدار ووت که میخواستم برای آپلود این پارت بزارم نرسوندید ولی خب به هر حال من براتون این پارتو گذاشتم تا بتونید بیشتر با این دنیا آشنا بشید!راستی خیلی خوشحال میشم دوستات هم به دنیای من دعوت کنی. با عشق نس♡
YOU ARE READING
Good and Evil[Z.M]
Contoخیر در برابر شر! اون برگشته و قراره دنیا رو به نابودی بکشه! ولی اگه زین خودش رو برای خوشبختی یک دنیا فدا کنه چی میشه؟ اگه جون زین باعث اتفاقی غیر منتظره باشه، چی؟ ژانر :رویایی کاپل اصلی زیام