بکهیون به صدایی که از یکی از ویدیو کال های گروهیش بود، خندید.
"نه چن. امروز نمیام. گشادیم میاد و دارم برای کلاسای بکهیون ارزوی موفقیت میکنم."
مینسوک در جواب چن که دوربینشو خاموش کرده بود، داد زد.
سوهو که کنار بزرگ ترین عضو گروه نشسته بود، گوشاشو با دستاش گرفت.
"خدای من مجبوری این قدر هوار بکشی؟" کای ظرف مرغش که مجبور بود با سهون شریکی بخوره رو دو دستی بغل کرده بود.
"خوابگاه ما کنار دستتونه، همه چیو میتونیم از اینجا بشنویم"
لوهان خندید و جرعه ای از قهوه ی توی ماگش خورد. کیونگسو هم کنارش همین کارو کرد.
"چن از بحث بیرون کید. تا قبل اومدن اون همه چیز داشت خوب پیش میرفت. "
سوهو هیسی کشید و همچنان دستاش برای راحتی روی گوشاشو گرفته بودن
بکهیون همزمان با وارد کردن رمز لاکرش روبه صفحه ی گوشیش خندید.
سهون با دهن پر از مرغ سوخاری پرسید:" بک امروز چی کاره ای؟"
بکهیون گوشیشو یه کم چرخوند تا جدول زمانبندی کلاساشو که توی در کمدش چسبونده بود رو نشون بده.
"تاریخ و زبان فرانسوی" آهی کشید. دستاش بالا اومدن و موهاشو به هم ریخت.
کیونگسو چشمای درشتشو برای یاداوری چیزی ریز کرد و گفت:" اه، من از این درسا واقعا متنفر بودم "
"خلاصه از دبیرستانم بدم میومد"
کای خندید. به سهون که تند تند چیزی داشت تو گوشیش تایپ میکرد، نگاهی انداخت و حلقه ی دستاشو شل تر کرد.
بکهیون پرسید:" هونی داری چی کار میکنی؟" و بالاخره بعد از کلی تلاش کتابایی که میخواستو تو کیفش گذاشت.
سهون تا اسمشو شنید حواسش جم شد و فوری توضیح داد که داشت با یکی از رفیقای دوران مدرسش چت میکرده.
بکهیون فوری لعنت فرستاد.
سوهو پرسید:" خب وقتی کوچیک ترین بچم تو مدرسس و داره زندگی آیندشو میسازه، بقیه ی بچه هام دارن چی کار میکنن؟"
دستاشو از روی گوشاش برداشته و ژست مادرانه برداشته بود.
کیونگسو توضیح داد:" من و لوهان میخوایم قبل از برگشتن بکهیون خوابگاهو تمیز کنیم"
و ادامه داد:" تا دو هفته ی دیگه"
مینسوک پرسید:"پس به چه دلیل کوفتی ای الان دارین انجامش میدین؟"
با حالت صورتی که به خودش گرفته بود، اشکای بکهیون رو از خنده درارود.
"چون بیکاریم..."
کای گفت:" میتونیم بریم سر قرار دوبله!" اینو گفت و ظرف مرغو تو بغل سهون گذاشت.
سهون گفت:" هی بچه ها، شل کنین. به جز اون من فقط یه قرار اونم با لوهان داشتم که اونم اولین قرارمون بود. واقعا فک میکنین بعده یه دیت کاپل محسوب میشیم؟؟"
لوهان از روی دلخوری اخم کرد و گفت:" فک کردم میشیم"
بکهیون کارش با لاکر تموم شد و برگشت تا با دقت دوستاشو از توی صفحه ی گوشی ببینه.
سکوت بدی حاکم شد. بکهیون مطمین بود که اگه تو مدرسه حضور نداشت، با اون سکوت حتی میتونست صدای افتادن یه سوزنم بشنوه.
" لو، معلومه که کاپلیم فقط من فکر نمیکردم ک تو بخوای.."
"فقط خفه شو. تو همین الانم اینو نمیخواستی بگی"
لوهان پاشد و از جلوی دوربین کنار رفت.
بکهیون شکه شدن سهون رو دید. کای که کنارش نشسته بود با خجالت نگاهی بهش انداخت و دوباره رو بسته ی مرغش متمرکز شد.
"این بیش ترین سرعتی بود که تاحالا ازش موقع بیرون رفتن دیدم." کیونگ توضیح داد و به مسیری که لوهان رفته بود خیره شد.
سهون آهی کشید و دستاشو روی صورتش گذاشت:"حالا چه خاکی تو سرم بریزم؟"
بکهیون آروم، طوری که بقیه نشنون گفت:"خب... تو یکی میتونی بری دنبالش و ازش معذرت خواهی کنی. و البته بهش توضیح بدی که چرا فک میکردی هنوز کاپل محسوب نمیشین"
"خدای من چه قدر شبیه چانیولی"
بکهیونی نگاهی به صفحه ی گوشیش انداخت و رنگ گونش به خاطر پسری که این چند روز همش باعث لبخند زدنش میشد، به قرمز تغییر کرد.
"حرف چانیول پیش اومد. داره بهم ریکوعست میده که بیاد تو گپ"
مینسوک نیشخندی زد و گوشیو به خودش نزدیک کرد.
بکهیون به همه چی به جز صفحه ی گوشیش نگاه کرد. کتابای کلاس بعدیشو کامل چک کرد و مطمئن شد تا برای کلاسای بعد از زنگ ناهارش امادس.
" هی گایز، سهون گفت اینجا یه ویدئو کاله. برای همین اومدم."
صدای بمی گوش های بکهیونو پر و حرکاتشو فریز کرد. بکهیون نیشخند زد.
مینسوک پرسید:"هی چانیول. حالت چطوره؟"
بکهیون حتی بدون نگاه کردن به گوشیش میدونست مینسوک داره لبخند میزنه.
"مممم. جدیدا خیلی عالیم"
بکهیون برگشت و چیزی که دید باعث بالا رفتن ضربان قلبش شد. یه مرد جذاب با موهای مشکی، مردمکای قهوه ای روشن، عینک فریم مشکی، یه فک وی شکل و لب هایی با سایز عالی
" سلام چانیول" لبخند زد و چشماشو کمی چین داد.
" هی بیبی، حالت چطوره؟"
صدای نفس نفس زدن و سرفه فضارو برداشت. مرغ سوخاری تو گلوی جونگین پرید و سوهو هم سرفش شروع شد.
میسنوک با دقت به اسکرین زل زد و کیونگسو برای جلوگیری از نخندیدن لبشو گاز گرفت.
«من...من...ام...»
چانیول لبخندی زد و منتظر شد تا بکهیون جواب سوال خیلی سادش رو بده
کیونگسو چشماشو دور چرخوند و پوزخندی روی لبای قلبی شکلش نمایان شد.
« داره از تو میمیره »
بکهیون به قسمت تماسشون نگاه کرد. یه قسمت جدید به ویدیو کال اضافه شد.
« سلام بچه ها! »
سوهو لبخندی زد و برای دانش آموز مو بلند چینی دست تکون داد. « سلام لی! »
چانیول غرولندی کرد.
« یااااا! بکهیون جواب سوال منو بده »
با گونه ی یه کم رنگ گرفته فوری گفت:
« من خوبم چانیول. ممنون که پرسیدی »
زنگ کلاس به صدا در اومد. بکهیون گوشیش رو همونطور که میخواست یه دستی گرفت و صفحه اش رو خاموش کرد
چانیول صورتش رو بین دستاش –که بکهیون فهمید از مال خودش بزرگ تره- گرفت و گفت:
« بیبی باید بره »
تایید کرد:
« آره. باید برم.»
همزمان هم به کسایی که داشتن رد میشدن لبخند میزد تا کسی بهش نخوره و یه دعوای دیگه راه نیفته.
لی پرسید:
« تاریخ. آره؟ »
«آره. هیونگ تو اینو از کجا میدونی؟ »
« چند روز پیش برنامه ی کلاسات رو واسم فرستادی. یادت نمیاد؟ »
بکهیون با سر تایید کرد:
« اوه آره. یادم نبود »
سهون آهی کشید و گفت:
« منم باید برم برای معذرت خواهی و شایدم یه ایده ی جدید برای دیت با لوهان بچینم »
قبل از اینکه کای بتونه حتی خداحافظی کنهُ بلند شد و قبل از خاموش کردن دوربین بای بای کرد.
کیونگسو هم بای بای کرد:
« منم میرم. بعدا دوباره حرف میزنیم» و دوربین رو خاموش کرد.
بکهیون با نا امیدی یه دستش رو بین موهاش برد. آه کشید و گفت:
« خب دیگه. منم میرم سر کلاسم »
لی لبخندی زد و گفت:
« موفق باشی بک» و با دستش علامت فایتینگ رو نشون داد.
سوهو با لبخند گفت:
« فقط روی درسات تمرکز کن بک. بعدا حرف میزنیم. باشه؟»
و سر تکون دادن شیومین به نشونه ی تایید نصیبش شد.
« آره.بعدا تو گروه حرف میزنیم. باشه؟»
« باشه حتما! »
چانیول چشمکی زد.
« موفق باشی پرنس من »
بکهیون موقع نگاه کردن به قسمت چانیول تو ویدیو کال، لبش رو لیسید طعم شیرین کاکائو توی دهنش اومد.
« ممنون چانی! »
***
شما (1) پیام خصوصی دارید
آیا مایلید چت را باز کنید؟
آره نه
ریل دامبو: هی، مدرسه چطوره؟
واسم مهم نیست: زود تر فرستادنم خونه
ریل دامبو: اا واقعا؟ چرا؟
واسم مهم نیست: چیزی نیست....
ریل دامبو: باشه. من الان دیگه فهمیدم واقعا چیزی شده
واسم مهم نیست: هیچی نشده. من خوبم
ریل دامبو: بک، تو مدرسه چی شده؟
واسم مهم نیست: هیچی
ریل دامبو: میدونم داری دروغ میگی
واسم مهم نیست: یه سری از بچه ها امروز هی بد نزدیکم میشدن
ریل دامبو: مثل... لمست کردن؟
واسم مهم نیست: بهم دست میزدن و بوسم میکردن
ریل دامبو: خب، خوشحالم که معلمت به موقع رسید. الان خوبی؟
واسم مهم نیست: آره فک کنم
ریل دامبو: نترسیا ولی من یه جورایی اینستاگرامت رو زیر نظر داشتم
واسم مهم نیست: چی؟
ریل دامبو: آره... میخواستم بدونم چیا دوست داری... برای استفاده ی آینده
واسم مهم نیست: هاهاهاها باشه. خب حالا چی پیدا کردی مستر پارک؟ J
ریل دامبو: خب پرنسس، فهمیدم که آواز خوندن رو دوست داری
واسم مهم نیست: اینو از کجا فهمیدی؟
ریل دامبو: از عکست توی کاکائوتاک
واسم مهم نیست: ولی من فقط ازش یه عکس گذاشتم اونم توی جایگاه خوندن بود.
ریل دامبو: آره میدونم ولی توی همه ی عکسات تابلوی سالن انتظار بود.
واسم مهم نیست: فکر نمیکردم مردم متوجهش بشن
ریل دامبو: من فهمیدم L L
لطفا واست ترسناک یا چیزی تو این مایه ها نباشه
واسم مهم نیست: نه بابا، و هی بازم مرسی
ریل دامبو: واسه ی چی کیوتی؟
واسم مهم نیست: عوض کردن بحث و منحرف کردن ذهنم از روزی که داشتم
ریل دامبو: اها، حس کردم اخه جواب نداد
واسم مهم نیست: نه بابا، ادامه بده. داری کمکم میکنی
ریل دامبو: فردا دوباره میری مدرسه؟
واسم مهم نیست: فردا آخر هفتس چانیول...
ریل دامبو: اگه بگم میخواستم دوباره ذهنت رو منحرف کنم باور میکنی؟
واسم مهم نیست: نه. فقط باعث میشه بفهمم چه قدر شبیه یوزر نیمتی
ریل دامبو: داری بهم میخندی؟
واسم مهم نیست: شاید یه کم
ریل دامبو: خب، خوشحال شدم که تونستم کمکی بکنم
واسم مهم نیست: خب دیگه امروز چی کارا کردی؟ به جز چک کردن اینستاگرامم
ریل دامبو: آشپزی کردم. نصف خوابگاهمو تمیز کردم و روی چند تا آهنگ کار کردم.
واسم مهم نیست: آهنگ میسازی؟
ریل دامبو: خب آره یه جورایی. بعد از اینکه فهمیدم عاشق خوندنی، الهام گرفتم که بنویسم و نوشتم. واسه ی همین فکر کردم شاید بتونی روش بخونی
واسم مهم نیست: واقعا بهم اعتماد میکنی تا روی آهنگت بخونم؟ حتی نمیدونی خوبم یا بد
ریل دامبو: خب اگه صدای خوندنت هم مثل صدای عادیت قشنگ باشه، مطمئنم که با صدات آهنگمو فوق العاده میکنی
واسم مهم نیست: مرسی چانی
ریل دامبو: هه هه
واسم مهم نیست: هی، ازت یه سوال دارم
ریل دامبو: چی؟
واسم مهم نیست: اتاقت چه قدر با من فاصله داره؟
ریل دامبو: با بکهیون و لوهان تو یه اتاقی دیگه؟
واسم مهم نیست: آره. اتاق 124L
ریل دامبو: خب پس، من اینور راهروئم J اتاق 128L
واسم مهم نیست: واقعا؟
ریل دامبو: آره، همه ی اعضای گروه تو یه طبقن
واسم مهم نیست: آره. میسنوک و سوهو اتاق بغلی مائن. فقط همینقدر میدونم
دامبوی واقعی: چن یه اتاق جدا برای خودش داره که میشه اتاق بغلی ما
واسم مهم نیست: پس اتاق کای و سهون بین اتاق چن و سوهو و مینسوکه؟
دامبوی واقعی: اوهوم
واسم مهم نیست: واو.. پس هممون با هم همسایه ایم
دامبوی واقعی: آره. و هممونم بالکن داریم
واسم مهم نیست: جدی؟
دامبوی واقعی: اوهوم! فکر کنم بتونی از یه بالکن به اون یکی بپری
واسم مهم نیست: پس میتونم اول بپرم تو بالکن مینسوک، بعد سهون، بعد چن و بعدش بالکن تو؟
دامبوی واقعی: آره تقریبا
واسم مهم نیست: چه باحال~~~
دامبوی واقعی: احیانا نمیای تو خواب بکشیم که، نه؟ اگه آره به شدت بهت پیشنهاد میکنم قفل روی پنجررو باز کنی
واسم مهم نیست: بلدم
دامبوی واقعی: منم، تنها چیزی که لازم دارم یه جفت چاپستیکه
واسم مهم نیست: یه سنجاق مویی بهم بده
دامبوی واقعی: چه باحال
یه تفاهم دیگه هم پیدا کردیم
واسم مهم نیست: فکر کنم همینطوره خخخخ
دامبوی واقعی: الان داری چی کار میکنی؟
واسم مهم نیست: دارم مقاله ی تاریخمو مینویسم
دامبوی واقعی: راجع به چی؟
واسم مهم نیست: جک ریپر
دامبوی واقعی: وایسا ببینم. چی؟
تو مدرسه بهتون راجبه یه قاتل سریالی درس دادن؟
واسم مهم نیست: نچ
موضوعش رو آزاد گذاشتن
دامبوی واقعی: و بعدشم تصمیم گرفتی درمورد یه قاتل سریالی مقاله بنویسی.
واسم مهم نیست: آره چانیول
تصمیم گرفتم درمورد یه قاتل سریالی مقاله بنویسم
دامبوی واقعی: -_-
خودتم میدونی که فقط خواستم تصحیحت کنم
واسم مهم نیست: باحال بود
دامبوی واقعی: حالا چرا این موضوعو انتخاب کردی؟
واسم مهم نیست: خب راستش ... کیونگسو کلی کتاب جنایی و از اینجور چیزا داره برای همین خیلی راحت میتونم چیزی که برای مقالم احتیاج دارم رو پیدا کنم.
دامبوی واقعی: چرا از شنیدنش تعجب نکردم
همیشه مطمئنم بودم که داره درمورد روشای موجود برای کشتن یکی تحقیق میکنه
واسم مهم نیست: خب پس سعی کن اون روشو بالا نیاری J
دامبوی واقعی: گفتنش راحته
واسم مهم نیست: فقط اعصابشو به هم نریز. اینجوری در امانی
دامبوی واقعی: ولی آخه همه چیز اعصاب کیونگسو رو به هم میریزه...
واسم مهم نیست: نکته ی طریفی بود
فقط وقتی اطرافشی نفس هم نکش و پسر خوبی باش
دامبوی واقعی: ینی وقتایی که سو دور و ورمه نفس نکشم؟
واسم مهم نیست: یه چیزی تو این مایه ها
اون پسر شیطانه و تنها چیزی که تنفس میکنه آتیش جهنمه
دامبوی واقعی: خخخخخخخخ
واسم مهم نیست: JJJ
شما سه پیام جدید در گروه دارید
دامبوی واقعی: نههههههه. پسرا برگشتن L
واسم مهم نیست: ولی زوده. چرا آنلاینن؟
دامبوی واقعی: نمیدونم... شایدم کریس فهمیده که دارم باهات چت میکنم
واسم مهم نیست: از کجا؟
دامبوی واقعی: خب... از اونجایی که داریم خصوصی حرف میزنیم
واسم مهم نیست: اینجوری حرف زدن باهاتو دوست دارم
دامبوی واقعی: من عاشقشم
واسم مهم نیست: منم کم کم دارم عاشقش میشم
دامبوی واقعی: واقعا؟
واسم مهم نیست: اوهوم
دامبوی واقعی: طعنه بود یا....
واسم مهم نیست: برای اولین بار جدی گفتم
دامبوی واقعی: خب پس در اون صورت خودتو برای پیامای خصوصی بیش تری آماده کن
واسم مهم نیست: حتما
دامبوی واقعی: باید دوباره تا گروه چت اسکورتت کنم؟
واسم مهم نیست: این دیگه پرسیدن داره؟
دامبوی واقعی: هاهاهاهاها
*در گروهو باز میکنه* اول شما پرنسس
واسم مهم نیست: ممنون »«
دامبوی واقعی: سرخ شدی؟
واسم مهم نیست: چی؟ پوفففف نه!!!!
مایلید از این چت خارج شوید؟
بله نه
استایلم نیست: میدونم هیچ کس اینجا نیست ولی چانیول داره مثل احمقا لبخند میزنه
پانداجیمز: چی چرا؟
استایلم نیست: داره با بکهیون چت میکنه هه هه هه
همه ی چیزی که دارم پوله: آآآآآ، خیلی سوییته!!!!
لی می دوان: ولی همه نمیدونن که چانیول خیلی واضح رو بکهیون کراش داره؟
دامبوی واقعی: خب راستش اونجوریم نیست که حسمو ازش قایم کرده باشم
واسم مهم نیست: آره درسته
ناگت مرغ تا ابد: اینکه میتونه اینجوری اعتراف کنه خیلی کیوته
شیطان سو: آره کای. کیوته نه؟
بیچ من یه باتمم: فقط محض اطلاعت کای. کیونگسو میخواد پیام مخفی تو حرفشو بفهمی
بزار بخابم: ایییی پیامای رمزی... سوهو کلی از اینا واسم میفرسته ولی هنوزم نمیفهممشون!!!
همه ی چیزی که دارم پوله: هه هه
واسم مهم نیست: 4 تا پایین. یه چپ
مینی: بک الان مگه مدرسه نیستی؟
واسم مهم نیست: نچ. زودتر فرستادنم خونه
همه ی چیزی که دارم پوله: الان چی شد؟
بزار بخابم: خوبی؟؟؟/
استایلم نیست: بچم چش شده؟
دامبوی واقعی: دیگ بخار خراب شده بود برای همین همرو فرستادن خونه
ماشین وحشت: دیگ بخار چیه؟
واسم مهم نیست: برای گرمایشه
دامبوی واقعی: برای گرمایشه
بابل تی: چانیول تو از کجا میدونی؟
دامبوی واقعی: مامانت بهم گفت
واسم مهم نیست: بهم پیام داد. فکر کرد سر کلاسم ولی بعد براش توضیح دادم چی شده
دامبوی واقعی: که دلیلشم دیگه بخار بود J
واسم مهم نیست: آره. دیگه بخار
همه ی چیزی که دارم پوله: اوکییییییی؟/////////
بزار بخابم: میشه برگردیم اونجایی که بک گفت 4 تا پایین و 1 که بره؟
دامبوی واقعی: آره لطفا
استایلم نیست: من دومم
شیطان سو: سوم
بیچ من یه باتمم: چهارم
ناگت مرغ تا ابد: آره. منم پنجم
واسم مهم نیست: کشتیاااام
بزار بخابم: کدوم 4 تا کشتی؟
سو: وایسا ببینم.. بیش ترم هست؟
بیچ من باتمم: واو. تا اینجا 4. عالیه!
دامبوی واقعی: خب کریس و تائو اولن
واسم مهم نیست: کیونگسو و کای دوم
دامبوی واقعی: بعدش مینسوک و چن بودن. درسته؟
واسم مهم نیست: اوهوم و آخر سرم سهون و لوهان
دامبوی واقعی: برای اتفاق افتادنش فقط یه کشتی دیگه لازمه. درسته؟
واسم مهم نیست: آره
استایلم نیست: همچین اتفاقی هیچ وقت نمیفته
بابل تی: بابابزرگ حسودیش شده؟
همه ی چیزی که دارم پوله: کریس فاک آف
بزار بخابم: کشتی بعدی من و چانیولیم؟
پاندا جیمز: چرا واست مهمه کریس؟
واسم مهم نیست: چی؟ لی نه!
سو: یکی اینجا سر چانیول غیرتی شده
بیچ من باتمم: صدای زنگ عروسی میشنوم...
ناگت مرغ تا ابد: نه. اون صدای آلارم مینسوکه
مینی: من و چن قرار داریم. بعدا باهاتون حرف میزنم
مینی از چت خارج شد
ماشین وحشت از چت خارج شد
دامبوی واقعی: لی واقعا ببخشید ولی فقط بک تو قلبم جا داره و اونم یکیو واست زیر سر داره
بزار بخابم: بک، قلب چانیولو بهش پس بده! برای زندگی کردن لازمش داره!
همه ی چیزی که دارم پوله: اون خیلی با ارزشه
دامبوی واقعی: برای اولین بار واقعا حرفی ندارم
واسم مهم نیست: دور ورم همینطوری احمق ریخته...
همه ی چیزی که دارم پوله: نمیخوام دروغ بگم. یکم خشن بود
بزار بخابمم: خب کیو با من شیپ کردی؟
واسم مهم نیست: با سوهو
ناگت مرغ تا ابد: اوه لعنتی آره، جفتتون کرده
دامبو ی واقعی: متاسفم لی
بزار بخابم: اشتباه برداشت نکنین. بودن با چانیول خیلی عالیه ولی هم من و هم اون تاپیم پس...
همه ی چیزی که دارم پوله: هی منم تاپما!
بزار بخابم: آره ولی تو، بیش تر از من به باتم بودن میخوری
دامبوی واقعی: پفففففففف!
بابل تی: میتونین نوبتی جاهاتونو با هم عوض کنین خب
ناگت مرغ برای زندگی: تو خودت میزاری لوهان تاپ باشه؟
بابل تی: نه ولی سوهو و لی شبیه این کاپلان که میتونن جاهاشونو با هم عوض کنن
دامبوی واقعی: یک امتیاز برای این نکته ی خوب واسه تو
واسم مهم نیست: امتیاز صفر
بیچ من باتمم: منم میتونم تاپ باشم!
دامبوی واقعی: تا حالا یوزرنیمتو خوندی؟
سو: من با گوشای بزرگم اینجاما
دامبوی واقعی: به کی میگی گوش گنده تخم جن؟
واسم مهم نیست: *سرفه* کتابای قتل *سرفه*
استایلم نیست:کیونگسو منو نترسوند
دامبوی واقعی: ببخشید کیونگ
پانداجامز: باید بترسی!!
استایلم نیست: کیونگ کوچک ترین و منم قدبلند ترین عضوم. مثلا میخواد چی کارم کنه؟
واسم مهم نیست: 2 کلمس، ساک بزنه
همه ی چیزی که دارم پوله: 4 کلمه ایه. خدا بیامرزدت. گورت کندس
بزار بخابم: کیونگ سو غذاهای خوشمزه ای میپزه! این چیز خوبیه ولی این که اینقدر توش حرفه ایه یه کم ترسناکه!
سو: اوه لی! خیلی سوییت بود
بیچ من باتمم: 4 کلمس
فاتحه ی تخمات خوندس
مینی: میتونه بکشدت
استایلم نیست: آره درسته
سو: من تمام قسمتای بازرسی صحنه ی جرم، بازرسی صحنه ی جرم نیویورک و ان سی ای اس رو دیدم. میتونم خیلی راحت و بدون به جا گذاشتن نشونه به 15 روش بکشمت پس اون روی سگمو بالا نیار
دامبوی واقعی: یادم بنداز که عصبانیت نکنم
واسم مهم نیست: 10 امتیاز دیگه هم گرفتی
دامبوی واقعی: چی واقعااااا؟
واسم مهم نیست: اوهوم
آیا میخواهید از این گروه خارج شوید؟
بله خیر
چت خصوصی
واسم مهم نیست: درواقع امتیازت 15 شد نه 10
دامبوی واقعی: میشه بپرسم چجوری؟
واسم مهم نیست: معلومه جناب عزیز هاهاهاها
یه دروغ سر هم کردی برای همین مجبور نشدم که دلیل واقعی خونه اومدنمو بگم
دامبوی واقعی: اون موقع فهمیدم چه قدر سختته که بهم بگی برای همین نمیخواستم دوباره اذیت شی
واسم مهم نیست: هنوزم واسم سخته. ممنون
پس 10 امتیاز برای سریع فکر کردنت و 5 امتیاز برای اینکه یاد گرفتی طرف دوستام باشی
دامبوی واقعی: داریم چی کار میکنیم؟ رول پلی هری پاتر میریم؟
واسم مهم نیست: خب اینکه امتیازی باشه نظر خود تو بود
که کامل هم نفهمیدم چیه
دامبوی واقعی: خب امتیازا یه روشه برای اینکه بهم بگی از چه قدر شروع به دوست داشتنم کردی
واسم مهم نیست: آها فهمیدم. پس ینی تا اینجا میشه 35؟
دامبوی واقعی: میگم چون کامل درکش نکرده بودی نمیخوای کم ترش کنی؟
واسم مهم نیست: نچ. برای الان 35 کاملا مناسبه
دامبوی واقعی: باشه J
واسم مهم نیست: باشه...
دامبوی واقعی: خیلی زود به اندازه ی کافی عاشقم میشی
واسم مهم نیست: یه کم به خودت مغرور نیستی؟
دامبوی واقعی: واقعا عذر میخوام ولی نه میتونم تاییدش کنم و نه تکذیب بک...لايك و كامنت فراموش نشه❤️🌸
VOCÊ ESTÁ LENDO
Private message 💌
Humorترجمه فیک جذاب و کیوت Private message 💌 🖇https://my.w.tt/c05QcmeuaU 📎Genre : texting, humor ✒Author : @April_girl02 ✒Translator : cbzkyp کاپلشم چانبکه و البته کاپلای دیگم هستن ❤ این فیکشن به صورت چت می باشد😁 _________ "بکهیون یه خوره ی کامپی...