Genre: Smut, Romance
☆☆☆
جونمیون انگشتش رو آروم روی قفسه سینهی سهون کشید و تا پایین شکمش که غلغلکی بود ادامه داد. سهون زیرش برای لحظهای تکون خورد. روی تخت، برهنه، خوابیده بود و جونمیون هم روی رونهاش نشسته بود. هیچ ایدهای از برنامهای که برای اون شب در نظر داشت تو ذهنش نبود و از هیجان بیقرار شده بود.
جونمیون انگشتش رو به طرف نافش برد، خم شد و خیلی آروم بوسهای روش نشوند. اطرافش رو گازهای کوچک و نرم میگرفت و در آخر با زبون کوچک و داغش لیس میزد. سهون عاشق اینطور آروم پیش رفتنش بود، جوری که با احترام و عشق تمام بدنش رو غرق در بوسههاش میکرد، عاشق جوری که صدای اون بوسهها کل اتاق و مغز و گوش سهون رو پر میکرد. عاشق تسلط داشتنش روی خودش؛ اعترافی شرمآور که بهش لذت میداد.
جونمیون لبهای نرمش رو به بالای شکمش رسوند. سیکسپکهای کوچک و نوک سینههاش رو مکید، زبونش رو با انعطافپذیری شهوتبرانگیزی روشون چرخوند و بعد جای خیس رو فوت کرد.
سهون چشماش رو بسته بود، دستهاش رو روی نقاط مختلف بدن جونمیون حرکت میداد و نفسهای عمیق میکشید. اگر قرار بود بهترین بخش سکس رو انتخاب کنه، اون لحظهی ارضا شدن نبود؛ بلکه تمام اون عشقبازیها، لمسها و بوسههای قبلش بود. جوری که بدنهای گرم از حرارتشون بهم کشیده میشد، لبهاشون بدن همدیگه رو میکاوید و چشمهای پر از عشقشون بهم خیره میشد.
جونمیون حالا داشت گردنش رو میبوسید. گوشتش رو به داخل دهنش کشیده بود و سهون بدون اینکه نیازی به دیدن داشته باشه، میدونست از همین الان گردنش قرمز شده و به زودی رنگ کبودی به خودش میگیره. جونمیون انگشتاش رو توی موهای اون گره کرد، لالهی گوشش رو آروم به دندون گرفت و بعد مک زد. سهون با نفسهای سنگین، دستش رو از کمر جونمیون امتداد داد تا به باسنش برسه. قبل از اینکه فشارش بده، خط مرزی اون رو آروم لمس کرد.
جونمیون سرش رو بالا آورد. چشمهاش با عشق و شهوت پر شده بود. دست سهون رو از پشتش گرفت و جلوی صورتش آورد. همونطور که روی سینهی سهون دراز کشیده بود، همزمان با تماس چشمی، انگشتهاش رو به دهنش برد. با موهایی که به شکل جذابی نامرتب روی پیشونیش افتاده بود انگشتهای سهون رو با زبون و نرم و داغش خیس کرد. این کار رو آروم و با سر و صدا انجام میداد و نمیداشت لحظهای منظرهی لبها و زبونش از چشمهای پسر زیرش دور بمونه.
بعد از خیس کردن انگشتها، دست سهون رو به سمت باسنش برد و سهون به طور خودکار انگشتهای خیسش رو روی ورودیش کشید. همونطور که باهاش بازی میکرد جونمیون لبهاش رو میبوسید. حالا سهون کمکم میتونست حدس بزنه که چی توی سرشه. ناخونش رو روی پوست حساسش کشید و اون برای تلافی لبش رو گاز گرفت. سهون دستش رو از اونجا برداشت و با گرفتن رونهای جونمیون، اون رو روی تن خودش بالاتر کشید تا دسترسی بهتری به سوراخش داشته باشه.
ESTÁS LEYENDO
Hunho One Shot Book
FanficHunho One Shot Book✨🐝🌻~ از اونجایی که من گاهی اوقات وانشات مینویسم، توی این بوک قراره وانشاتهایی از کاپل دوستداشتنی هونهو آپ بشه. امیدوارم از خوندشون لذت ببرید و اگر دوست داشتید، ووت بدید و کامنت بذارید 💛⚡