جونگکوک: نمیای رو تخت؟تهیونگ: معلومه که نه .. من غیر جونگکوکم کنار کسی نمیخوابم
جونگکوک: من جونگکوکتم
تهیونگ: نه نیستی
جونگکوک اهی کشید و گفت: باشه هر چی تو بگی بیا بخوابیم دیگه حوصله جر و بحث ندارم
تهیونگ پوزخند صداداری زد: دیدی نیستی.. جونگکوک من هیچوقت از جر و بحث خسته نمیشد تازه اگه من کنار میکشیدم بلندم میکرد و انقدر بحث میکرد تا مسئلمون حل شه.. تو زندگیمون فقط یبار حاضرنشد بحث و ادامه بده اونم همین دیروز بود وقتی که میدونست اگه ادامه بده بهش میگم رابطمون و تموم کنیم
جونگکوک از اونجا رفته بود و حرفاشو نشنید.. و تهیونگ با کلی خستگی و دلتنگی برای جونگکوکِ خودش به خواب رفت..
.
.
.صبح تهیونگ با صدای قهوه ساز و جلز ولز روغن تو تابه و بوق زدن مایکروویو از خواب بیدار شد و کمی کمر و گردن خشک شدش رو با درد تکون داد..
ایده ی رو مبل خوابیدن واقعا افتضاح بود، چجوری با این وضع میخواست بره بیمارستان؟
نگاهی به جونگکوکی که داشت نیمرو درست میکرد انداخت و به دسشویی رفت
.
.جونگکوک فنجون قهوه ی تهیونگ و جلوش گذاشت و خودش هم پشت میز نشست..
تهیونگ سس کچاپ و برداشت تا روی سوسیس ها بریزه اما انگار که سس به اخرش رسیده بود .. چند بار تکونش داد و اخر سر ضربه ای بهش زد و بالاخره موفق شد سس رو بیرون بیاره..
با خوشحالی خواست ادامه ی صبحونش و بخوره که متوجه شد یه تیکه سس قرمز روی لباس تمیز و سفید جونگکوک ریخته...
تهیونگ خوب میدونست کلی داد و هوار در پیشه.. لباش و تو دهنش فرستاد و اب دهنش و قورت داد، خود کوکی هنوز متوجه نشده بود..
تهیونگ از ترس نزدیک بود سکته بزنه، این اتفاق براحتی میتونست تا سه هفته سکسشون و تعطیل کنه..
تهیونگ حتی با فکرشم نزدیک بود بزنه زیر گریه..
جونگکوک که حالت شوکه و پلک نزدن عجیب تهیونگ و دید کمی بهش خیره شد..
حالتش به سکته ای ها شباهت داشت و این کمی ترسوندش، در اخر متوجه شد تهیونگ نگاهش روی هودیش مونده و وقتی رد نگاهش و زد ابروهاش و بالا انداخت و با انگشت سس رو پاک کرد و تو دهنش گذاشت
جونگکوک: تهیونگ خوبی؟ عشقم چرا اینجوری میکنی من میترسم.. اتفاقی افتاده؟
تهیونگ اخماش توهم رفت: هنوزم تویی؟ یعنی خواب نبود؟
YOU ARE READING
where am I?
Fanfiction(completed) couple: Vkook genres: Fantasy, Romance, Smut, Drama خلاصه: یه تهکوکن که کلی با هم مشکل دارن.... . . یه چند شاتیه کوتاهه بیاین تعطیلات عید و روزای اول قرن جدید و دور هم بگیم و بخندیم (◕ᴗ◕✿)