استینای لباس مردونه سفیدشو مرتب کرد کراوات ابی سورمه ای شو دور گردنش شل بست کت سرمه ای رنگشو از توی رگال خارج کرد و پوشید
پس از مطمعن شدن از بسته بودن زیپ شلوار کرمش هدفون ابی رنگشو روی گوشش گذاشت،کتونی و کوله ابی رنگ ستشو برداشت
نگاهی به خودش درون اینه انداخت و نیشخند پر رضایتی روی لب هاش نقش گرفت
از اتاقش خارج شد و راه اشپزخونه رو پیش گرفت نون برنجی دست مادرشو برداشت وبا بوسیدن گونش از خونه خارج شد
دستشو جلوی اولین تاکسی زرد رنگ دراز کرد و سوار شد
تمام مسیر به اهنگ ملایم مورد علاقش گوش میداد با ایستادن ماشین جلوی مدرسه پیاده شدوبه تابلو بزرگ روی دروازه سیاه رنگ خیره شد دبیرستان جگوک
این دبیرستان مال بچه های خرپول بود ولی خوب چون پدر دوست برادرش رئیش بود و حالا یه پارتی دیگه تونست ثبت نام کنه البته همه اینجا وضع مالی توپی نداشتند خیلی ها بورسیه بودند و بعضی ها بخاطر ورزشکار بودنشون و اوردن مقام برای مدرسه و این چیزا میتونستن توی این دبیرستان درس بخونن و بعضیام مثل خودش پارتی داشتن که البته زندگی برای اونایی که پولدار نبودند توی این مدرسه میتونست بدتر از جهنم باشه
هدفونشو توی کیفش انداخت قدم های اروم بر میداشت و فضای گل کاری شده حیاط مدرسه رو نگاه میکرد
روزخیلی ارومی بود و حوصلش به شدت سر رفته بود ساکت بودن و شیطونی نکردن سخت ترین کار براش بود دلش هیجان میخواست
با دیدن کسایی که دور هم جمع شده بودند و یه گردی تشکیل داده بودند به اون سمت رفت با دیدن پسر ریز نقشی که روی زمین بود و چند نفر داشتن میزدنش ابروش ناخوداگاه بالا رفت
اون روی شرش داشت بیدار میشد و خب علاقه خاصی به نصف کردن پسرای بزرگتر داشت کولشو تو بغل یکی از دخترا پرت کردو به سمتشون یورش بردمسلما وقتی بیون بکهیون به سرش میزنه باید ازش فاصله بگیری هر چی نباشه اون برادر کیم کای دیوونه بود دیوونه ای که هر روز در حال دعوا بود و برادر ریز میزش برخلاف هیکل ظریف کوچولوش بزن بهادر خوبی بود
با دخالت کسی سرشو بلند کرد و باعث شد باخودش بگه هولی شت باید دقیقا وقتی داشت یکیو میزد کای سروکلش پیدا میشد؟
اب دهنشو به زور قورت داد
بعد فرار کردن پسرا به پسر کوچولو رو زمین کمک کرد بلند بشه لبخندی بهش زد که دستی موهای خاکستری رنگشو بهم ریختکای:دونسنگ من چه کرده
به سمت کای برگشت و باعث شد از خودش بپرسه ازم عصبانی نیست؟؟ البته که توی این مدرسه مسخره باید خودش گلیمشو از اب بیرون میکشید و مظلوم نمایی و این مسخره بازیا قطعا به ضررش تموم میشه
کای بدون توجه بهش سمت دوستاش که به ستون تکیه داده بودن رفت و تهدید وار به سمت بک گفت:برو سر کلاست بعدا میبینمت
سری تکون داد و به پسری که کمکش کرده بود خیره شدو لبخندی زدبکهیون:خب من بکهیونم و تو؟
پسر لبخند معذبی زد و دستی به لباس خاکیش کشید
YOU ARE READING
•𝐃𝐄𝐀𝐃𝐋𝐘 𝐇𝐈𝐆𝐇 𝐒𝐂𝐇𝐎𝐎𝐋•
Fanfiction࿐ᐧ Chanbaek•Hunhan•Sichul 𖤝 School life•Comedy•Smut•Dirty talk ───────※ ·࿇· ※─────── بیون بکهیون پس از ورودش به دبیرستان جگوک به مشکلات زیادی میخوره پارک چانیول پسر سهامدار ارشد مدرسه و کله گنده های دیگه براش دردسر های زیادی درست میکنند بک هیون ب...