•‌࿇𝐏𝐀𝐑𝐓 𝟓࿇•

370 63 2
                                    

صدای آشنایی می اومد ... شایدم... چنتا صدای آشنا میومد پچ پچ بود، اما نمیتونست تشخیص بدتشون
کمی توی جاش قلت خورد که یکدفعه صدای کوبیده شدن چییزی به در باعث شد تا صدمتر توی جاش بپره
لوهانم بدتر از خودش ترسیده صاف نشسته بود روی تخت

پیشونیش و مالید و داد زد: کدوم گاوی اینطوری درمیزنه؟
یکدفعه صدای اشنایی گفت:تو بیا بیرون من خودم یه گاوی بهت نشون میدم مرتیکه

مشکوک به لوهان نگاه کرد... مثل اینکه این صدا برای
اونم اشنا بود

یکدفعه همزمان گفتن:لی هیونگ

سهون سریع از جاش بلند شد خواست درو باز کنه که
لوهان گفت:وایسا

سهون:چیشده؟

لوهان: فقط شلوارک پاته

متعجب یه نگاه به خودش انداخت و فهمید لوهان راست
میگه و اگه سریع یه چی نپوشه قطعا میفهمن دیروز سکس داشتن
دنبال لباساش میگشت و سریع پوشیدنشون و درو باز کرد
لی و بقیه پشت در ایستاده بودن

سهون:سلام

لی سریع پرید بغلش و گفت:بگو ببینم چی شده؟... مثل اینکه خیلی اتفاقای عجیبی افتاده؟

سهون لبشو تر کرد و خواست چیزی بگه که با چهره ی
درهم بک و دی او و سوهو مواجه شد

سوهو لب زد:جرعت داری چیزی بگو تا از کون دارت بزنم

ترسیده اب دهنشو قورت داد و گفت:نه بابا... همه داشتیم با شادی.... تفریح میکردیم... اره
لوهان هم به جمعشون پیوست که بکهیون سریع بهش چسبید و گفت: خب... دیروز چیشد؟

لوهان ترسیده به سهون نگاه کرد ، میخواست بفهمه چی باید بگه

سهون کمی فکر کرد و گفت:وحشیه.... دعوا کردیم دیگه

لی مشکوک به جای کبودی روی گردن لوهان نگاه کرد

لی:پس چرا گردنش کبوده؟

سهون با دیدن جایی که لی میگه گفت:خب... بعدش اشتی کردیم

لی یکی توی سرش زدو بقیه هم از خنده سرخ شده بودند

لوهان با اخم گفت:مرسی که جمعش کردی

سهون خنده ایی کرد و با بوسیدن گونه اش گفت: قابلی نداره

لوهان چشم غره ایی بهشون رفت و سریع رفت توی لابی
بقیه هم باهم رفتن توی لابی و منتظر بقیه موندن
بکیهون با لوهان حرف میزد و سوهو و دی او هم گوش میدادن

لی:هی بچه ها... باید زودتر بریم

سهون:اما هنوز چهار روز مونده.... راستی توکه قرار بود جمعه بیای

لی :میگم که... قراره امتحانات شروع بشه... پس دوروز بهمون استراحت دادن برای درس خوندن

سهون چشماش بزرگ شد و گفت:چی؟... کی درسا تموم شد که امتحانشون بیاد؟

•‌𝐃𝐄𝐀𝐃𝐋𝐘 𝐇𝐈𝐆𝐇 𝐒𝐂𝐇𝐎𝐎𝐋•‌Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang